بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

فصل چهارم: منقلب

دفتر جغجغه
دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

چه باید گفت؟

هنوز شروع نشده باید تمامش کرد. هیچ نمیشود گفت. پریروز راهپیمایی بودیم. روز انقلاب. کلی فحش و بد و بیراه و توی گلویم گیر کرده. فکر میکردم قرار است بیایم  متنی به درازای تاریخ و آهی به پهنای باند اینترنت بکشم. همه اش را قورت دادم. شاید بعداً کم کم ادامه دهم.

این را بشنو... حتماً بشنو...

میشنوی؟... اگر نمیشنوی صبر کن و اگر میشنوی پس گوش ده... این فریاد حلقوم پاکی است که از این جغجغه بیرون میاید. همین الان احساس کردم که این اسم کم است. اسم وبلاگم را باید میگذاشتم بوق تریلی یا ... صور اسرافیل. یا به قول شریعتی سوتک.

"۲۴ بهمن ۹۰"


باب اول

شیرینی شنیدن خبر اسلام آوردن پسر Oliver Stone انقدر برایم خوشحال کننده و دلپذیر بود که همه بد و بیراههایی که نسبت به این نظام و دولت داشتم را یکجا ریختم دور. اشک در چشم خبرهایش را خواندم. همان اول که اسمش را با عنوان علی استون شنیدم و فهمیدم که فیلمساز است با خودم گفتم نکند پسر اولیور استون باشد. سریع گوگل را باز کردم و انگلیسی نام ali stone را تایپ کردم. تیترهای نتایج صفحه اول را خواندم:

"I have converted to Islam and accepted that Hazrat Mohammad (PBUH) is the prophet of Islam," Sean Ali Stone said in a press conference here at FNA office.

Join Facebook to connect with Ali Stone and others you may know.

Sean Stone became a Shiite Muslim in the city of Esfahan Tuesday and chose Ali as his new Islamic name, the semi-official Fars News Agency reported.

 تا به این یکی رسیدم:

Sean/Ali Stone has acted in minor roles in several of his father's films, and has ... Sean Stone, son of U.S. film director Oliver Stone, attends an ...

اشک در چشمم غوغا کرد. یاسمن را صدا کردم و به وی هم گفتم. او هم ذوق کرد... همان اول یاد مهدی آنیلی افتادم و به یاسمن گفتم: نکند او را هم بکشند؟

و تمام آن نفرتی که از آنانی که میگفتند این انقلاب و اسلام هیچ ربطی به وقایع منطقه و جنبشهای مستضعفان ندارد دوباره زبانه کشید. و آن احمقانی که میگفتند و میگویند که اگر بگوییم انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی باعثِ میشویم در دنیا چهره اسلام خدشه پذیرد. و همه آن بیشعورهایی که هنوزِ هنوز هم فکر میکنند انقلاب اسلامی در اسلام آوردن مردم جهان نقش بسیار کم رنگی دارد. و همه...

"۲۸ بهمن ۹۰"


باب دوم

"شاید بتوان بزرگترین علت ضعف و بی حاصلی آموزش های دینی در مدارس و دانشگاه ها را دوری و بی اطلاعی تدارک بینان اینگونه آموزش ها از فضای سنگین هجمه فرهنگی دشمن دانست. طلاب و متدینین ما بدلیل عدم رصد ماهواره های فارسی زبان و حتی سینمای ایران، به مانند شهر نشینانی شده اند که از خط مقدم جبهه فرهنگ فقط گه گداری اخبار ناقصی می شنوند و این اخبار چند لایه تضعیف شده را، آنقدر سخیف می یابند که با پاسخی سطحی از کنار آنها عبور می کنند. غافل از اینکه در خط مقدم جنگ فرهنگی، یعنی رسانه های تصویری، ذهن و قلب مخاطب ایرانی درگیر آنچان موشک بارانی است که شاید همان افراد لحظه ای تحمل آن را نداشته باشند."

منبع: سرویس نقد رسانه 589

این مطلب را از لینک بالا استخراج کردم. و البته نقدهای بسیار خوبی از فیلمها و سینمای داخل و خارج ابران در این پایگاه هست که به تازگی با آن آشنا شدم. از جمله نقدهای آن نگاهی بر برنامه های ضد اسلامی شبکه "من و تو" بود که بسیار خوب بود. و البته این مقدمه بسیار عالی تر و سوزناک تر.

دیروز داشتم کتاب رساله ۹مرجع را میخواندم که شامل استفتائات جالب و جدید و کاربردی است از مراجع بزرگی از جمله امام خمینی٬ امام خامنه ای٬ آیت الله مکارم شیرازی٬ آیت الله بهجت و ... . یک استفتاء این بود که استفاده از طبل در مراسمهای عزاداری امام حسین چه حکمی دارد؟ امام خامنه ای گفته بودند که "اگر در حد عرف باشد و موجب مفسده نباشد جایز است"(نقل به مضمون) و باقی مراجع به همین ترتیب  ولی آیت الله بهجت گفته بودند حرام است. (البته این به معنای اعلم و ارجح بودن مرجعی نسبت به دیگری یا سخت گیری آیت الله بهجت نیست. چرا که آیت الله بهجت در برخی احکام دیگر از دیگران راحت تر گفته بودند. غرض چیز دیگری است.) بعد به دوستان عاقل(مذهبی) ام این را گفتم یکی برگشت گفت که شاگردهای آیت الله بهجت تلویزیون هم نگاه نمیکنند و در یک مجلس مذهبی بودیم که گروه تواشیح آمدند تا بخوانند که یکی از شاگردانشان از مجلس بیرون رفت.

بعد از این ماجرا و آن مطلب اول٬ خودتان قضاوت کنید. همین است که صبحها در تلویزیون میایند و برنامه سمت خدا میگذارند و شبها در همین تلویزیون برنامه خنده بازار میاید از بالا تا پایین شخصیتهای تلویزیون را مسخره میکند. اینکه طلاب ما (البته نه همه) در خط اول جبهه و جنگ نیستند حقیقت است. دغدغه مردم یک چیزی است و مردم صبح تا شب با چیزهایی رو در رو هستند که این طلاب ما شاید تصور هم نمیتوانند کنند. دغدغه صبح تا شب مردم فوتبال و هنر پیشه و ماهواره و قیمت دلار و سکه و اقتصاد و بانک است٬ آنوقت مردم باید حرفهای ۱۰۰ بار شنیده را از تلویزیون و منبر بشنوند که چرا امام حسن صلح کرد و امام حسین جنگید؟( البته این حرفها هم خوب است و باید گفته شود ولی نباید همه نیروهای فکری طلاب به همین سمت و سوهای تاریخی برود. به مثالی که در پاراگراف آخر آمده توجه کنید)

البته بنده به این حقیقت معتقدم که برای اینکه با چیزی مقابله کرد نباید حتما آنرا تجربه کرد ولی منتها این هم هست که باید آن واقعیت را دقیق شناخت. استفتاء دیگری در همان کتاب بود که دیدن بدن عریان زن یا مرد در کتابهای درسی دانشجویان علوم پزشکی چه حکمی دارد؟ که چون بنده مقلد امام خامنه ای هستم فقط جواب ایشان را به یاد دارم که گفته بودند "اگر به قصد لذت و ترس از ایجاد گناه باشد حرام است ولی در غیر این صورت اشکال ندارد."(نقل به مضمون)

این مثالی که درباره جنگ و خط مقدم در ابتدا زده شد مرا یاد کلاسهای درس استاد حسن عباسی انداخت. ایشان هم در اکثر مواقع برای تفهیم موقعیت خود و دشمن یا برای تفهیم تاکتیکها از مثالهای مشابه در جنگ استفاده میکنند. حسن عباسی میگفت که در جنگ مثلا در برای حفظ خط مقدم به طول ۲کیلومتر با ۲۰۰ نفر تفنگدار باید هر ۱۰ متر یک تفنگدار بگذاریم تا این ۲کیلومتر حفظ شود. نه تعداد افراد را خیلی زیاد میکنیم که وقتی بک خمپاره یک جا زدند تعداد زیادی نیرو از بین برود و نه کم که آن تفنگدار بتواند همه آن قسمت محول شده به وی را حفظ کند. حالا هم جنگ همین است. هر کدام از ما باید با فاصله از هم در این جنگ فرهنگی قرار بگیریم و هرکدام آن قسمتی که به ما محول شده را حفظ کنیم. هر کسی در رشته تحصیلی خودش و در علمی که می آموزد. نه همه باید مثلا بروند مستند بسازند و کتاب بنویسند و این اواخر هم همه بروند توی فراماسونری کار کنند٬ تا وقتی که دشمن یک پاتک به آن ناحیه زد همه نیروها از دست بروند و نه همه در لاک علمی خود فرو بروند و نتوانند خط خود را حفظ کنند. این پاراگراف را من آویزه گوشم کردم و شما هم بکنید.

خلاصه این هم درد است.

"۳/اسفند/۹۰"


باب آخر

"در ادامه بذرپاش به سخنرانی پرداخت و گفت: من از شما می‌خواهم که راجع به دانشگاه آزاد موضع بگیرید، اتهام زدن کار درستی نیست، همه مواضع‌تان احساسی است، شما کاسبی می‌کنید، الان فضا را جور دیگری دیدید و گفتید که کاسبی کنیم. من از عملکرد کسی صحبت نمی‌کنم، بالاخره قبول دارید که فتنه‌ای رخ داده است یا نه، برای شنیدن سوت و کف این حرفها را نزنید، دنیا می‌گذرد. آیا شما واقعا پنجه فولادی پشت دستکش را ندیدید؟

بذرپاش ادامه داد: ما را متهم می‌کنید. می‌گویید سه هزار میلیارد را خوردیم، این ادبیات شهید مطهری نبود، عوض شدید آقای مطهری، قبول کنید. شما چرا پای استعفایتان نایستادید، خودتان لابی کردید که با استعفایتان موافقت نشود، استعفایت یک شوی تبلیغاتی بیشتر نبود و خودت هم می‌دانی.

وی افزود: شما نامه‌ای نوشتید و گفتید نامه هاشمی درد دل مردم ایران بود، آیا نامه هاشمی درد دل مردم ایران بود؟ نامه شما به میرحسین موسوی سراسر تناقض بود و خودت هم نمی‌دانستی چه می‌نویسی، گفتی این‌طرفی‌ها را بگیرم تا شاید ... . در تاریخ کسانی مانند پدر شما ماندگار می‌شوند، نگاه نکنید که چهار تا حرف بزنید تا خوششان بیاید، تو می‌توانی مثل پدرت شوی اما کمی صبر و تحمل داشته باش، به خاطر دل مردم هر چیزی نگو.

وی در پایان صحبت‌های خود خطاب به مطهری گفت: چند تا موضع انقلابی بگیرید،‌ من خیرخواه شما هستم.

مطهری در پایان این مناظره صحبت کرد و گفت: یکی از اهرم‌هایی که نماینده مجلس می‌تواند از آن برای دفاع از حقوق مردم استفاده کند، استعفا است."

منبع: تابناک - مناظره داغ بذرپاش و مطهری

این هم درد دل انتخاباتی است. کلی حرف با این انقلاب و نظام دارم. خیلی از هم تیپان من هستند که فقط امام این امت است که میتواند آبی بر آتش دلشان باشد. واقعا در این نظام همه هر کار بخواهند میکنند. پریشب هم که خبر فیلتر شدن سایتهای حامی جبهه پایداری را شنیدم. یکی از آنها همانی است که در باب دوم از سایتش لینک دادم. سایتهای صراط و بی بیاک و ۵۸۹ فیلتر شدند. جالب هم دقیقا قبل از انتخابات. یاد سال ۸۴ افتادم که وقتی مناظره محمود احمدی نژاد پخش میشد در بسیاری از شهرستانها برق رفت! وقتی سال ۵۷ امام آمد هم شبیه اینها اتفاق افتاد. از کسانی که یادشان است بپرسید. مردم وقتی برنامه تلویریون عوض شد تلویزیونهایشان را شکستند! حالا فقط همین سایتهای بیخود و مزخرف تابناکی و ... هستند که باید به آنها ارجاع داد. ما هم باید این مانیتورهایمان را بشکنیم! همه چیزمان به همه چیزمان باید بیاید دیگر.

برادرم میگوید به جبهه پایداری رای بدهم. برای تبلیغش فقط گفت برو وبلاگ کوچک زاده را ببین. خدا وکیلی وقتی آدم میبیند یک نماینده مجلس وبلاگ دارد عین من٬ تازه وبلاگ من پیشرفته تر هم هست!٬ کیف میکندو شما هم ببینید: http://kouchakzadeh.blogfa.com/

حتی دامین هم ندارد! دات بلاگفا دات کام است!

این را هم از وبلاگش بخوانید: امام مسلمین: نباید القای بحران کرد

این هم چند خط حرفش:

اصلاح طلبان باشند غیر از اینست که تبعیت از رهبری نمی کنند؟ اصلا من دلیل بیزاریَم از اصلاح طلبان همین عدم تبعیت آنها از ولایت فقیه است پس چه فرقی می کند احمد آقای جبهه متحد برنده شود یا اصلاح طلبان؟

دیگر درد دل بس است. خدا عاقبت به خیرمان کند. دیروز داشتم دفتر سوم وبلاگم را ورق میزدم. مطلبهای "مصیبت دوم" و "اگر نمیتوانی مسئولیتی بر دوش گیری؛ نخوان" و ... حالا هم اصلاً نباید بدانم. شاید بهترین راه همین باشد. وقتی دانستی مسئولیتت سنگین میشود و وقتی کاری نکنی؟ و اگر بخواهی کاری کنی و نتوانی؟ و وقتی من نمیتوانم. که چه؟ همان بهتر که در همین رشته رادیولوژی خودم به فکر پاس کردن فیزیک تشخیصی با آن استاد پیر و خرقتش و روشها سکسی تصویر برداریِ مریل در حال اتلاف همه عمر و استعدادم باشم. ترم دوم بود که شب امتحان مجبور بودم عکسهای کتاب مریل را مطالعه(!) کنم ولی آخر برای حفظ دینم یک فصل کامل از کتاب را نخواندم و امتحان دام. و من بعد از حدود ۶ سال، هر روز حافظه ام ضعیف تر و هر روز علاقه ام به این درسها کمتر میشود.

همانکه همان اول گفتم. هنوز شروع نکرده باید تمامش کرد...

"۷ اسفند ۹۰"

<

نظر شما چیست؟

تا کنون ۴ نظر ثبت شده است
سلام پسر گلم.میشه بگی این آقاه که داره گلوشو پاره می کنه واسه ربا و بانک وبانک داری کشور امام زمان چه کسی است؟
ممنونم
  • حسین بوذرجمهری
  • سلام برادرم
    خوب هستین شما؟
    ایشون استاد حسن عباسی هستند. عضو اسبق هیئت علمی دانشگاه تهران و رییس موسسه دکترینولوژی اندیشکده یقین که لینک سایتش در قسمت پیوندها با نام مرکز بررسی های دکترینال وجود داره.
  • صابر(دانشجوی فنی)
  • احسنت
    آفرین داداشی
    خیلی خوب بود
    با اجازت مطلبتو لینک میکنم(تا آخر امشب که آپ کنم)
    بوووووووووووووووووووووووووووس

    مخلصیم... چشات خوب میبینه
    خوندم
    خوب بود
    از نظر نگارشی هم پخته تر شده بود
    البته هر چیزی رو اگه تو وبلاگ ننویسی بهتره (منظورم بیشتر تجربیات شخصیه) اما در کل خیلی خسته نباشی
    نوشتن خیلی سخته
    کاش منم شروع کنم...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی