آیا شرارت در ذات افراد شرور است؟ پرسشی پرتکرار با جوابهایی متنوع. ریشه این سؤال را در مسئلهی جبر و اختیار میتوان جست. با صورتبندی فیزیکالیستی جبر، رفتار انسانها تابع فعل و انفعلات تقریبا از پیش معین سلولهای خود است.
سریال better call Saul ما را با پرسشی مشابه تنها میگذارد. چاک، برادر جیمی معتقد است که جیمی ذاتاً شرور است. آیا چاک درست میگوید؟ پس از آنهمه کارهایی که جیمی میکند شاید مخالفت با چاک سخت باشد و فرد در آخر تسلیم و متقاعد شود که چاک، جیمی را درست شناخته است. اما آیا اینطور است؟
من اتفاقا فکر میکنم همهی پروژهی بریکینگ بد و پس از آن، bcs درباره این است که نشان دهد چطور شرایط اجتماعی، انسان را بد میکند. والتر دانشمند است اما جامعه بگونهای با وی برخورد میکند که او تصمیم میگیرد مقابله به مثل کند. جیمی نیز بنظرم همینطور است.
جیمی به اندازه والتر سابقه خوبی ندارد اما واضحا و قویا تصمیم میگیرد اصلاح شود و بسیار تلاش میکند تا به یک شهروند ایدهآل تبدیل گردد. با اینحال باز هم جامعه او را نمیپذیرد. در این نقطه است که او تصمیم میگیرد مقابله به مثل کند. در واقع چاک، بعنوان نماد قانون، دولت یا جامعه، خودش جیمی را شرور میکند و در آخر به همه میگوید که جیمی ذاتا شرور است. اما وینس گیلیگان، همهی پیچیدگیهای موقعیتهای والتر و جیمی را به زیبایی تصویر میکشد تا فهمیدن این نکته راحت نباشد و قضاوت را سخت کرده و ما را به چاک تسلیم کند!
فیلم سینمایی «آزمایش زندان استنفورد» تصویرگر آزمایش واقعی یک استاد روانشناسی در دانشگاه استنفورد است که در آن، وی دانشجویان را با سکه انداختن به دو گروه تقسیم میکند و یکی را زندانی و دیگری را زندانبان میکند و به زندانبانها دستور میدهد زندانیها را شکنجه کنند! فارغ از انتقادات فراوانی که به روش غیراخلاقی و غیرعلمی این آزمایش وارد است، این آزمایش نشان میدهد که دانشجویان معمولی که «شانسی» انتخاب شده بودند، در شرایط خاص تا چه حد میتوانند ظالم و شرور شوند.
گویی شرارت در ذات همه ما نهفته است و اندک شرایط بیرونی میتواند بعنوان انرژی فعالسازی، شرارت را شعلهور ساخته تا زبانههایش کل وجود انسانی را بسوزاند. این وظیفه دولت، یا سرپرست خانواده (مثل چاک و پدر جیمی) است که شرایط را بگونهای رقم بزند که شرارت فعال نگردد.
View this post on Instagram
- ۰
- جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۹، ۰۳:۲۰ ب.ظ