بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

آه مظلوم

برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.

دعا کوچکترین کاری است که از دست همه‌ی ما بر می‌آید ولی گاهی پشت مسائل کوچک خودمان از یاد میبریم. دعا کار کوچکی است امّا قطعاً نتیجه بزرگی دارد. شما را به خدا مردم غزه را دعا کنید. شب قدر در راه است. 

این تک آهنگ درباره غزه را هم بشنوید. از هم چراغی است، بخاری!

این کاریکاتور را در سال 87 کشیده‌ام برای یک مسابقه کاریکاتور که در رابطه با غزه بود. یادم می‌آید با اینکه جایزه نبردم مسئول مسابقات (آقای آیت نادری) استقبال کرد و برایم ایمیل فرستاد و شماره موبایلش را داد که در مسابقات بعدی و در اردوهایی که با هنرمندان میگذارد شرکت کنم. اردوها اصفهان بود و والدینم موافق نبودند و هیچوقت نتوانستم شرکت کنم. 

چشم امِّید

برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.

دعا کوچکترین کاری است که از دست همه‌ی ما بر می‌آید ولی گاهی پشت مسائل کوچک خودمان از یاد میبریم. دعا کار کوچکی است امّا قطعاً نتیجه بزرگی دارد. شما را به خدا مردم غزه را دعا کنید. شب قدر در راه است. 

این تک آهنگ درباره غزه را هم بشنوید. از هم چراغی است، بخاری!

در ابتدا باید مفهوم زنده را روشن ساخت. زنده چیست و کیست؟ آیا منظور ما از زنده همان منظور علم زیست شناسی از زنده است؟ در علم داروینی به چیزی زنده اطلاق میشود که رشد و نمو کند، تولید مثل کند و... این نظر که نظری درست است نوعی زندگی را شامل میشود که گیاهان و حیوانات نیز جزئی از آن هستند. اما مراد ما از زنده این نوع زندگی نیست. یعنی سازمانی که رشد و نمو و تولید مثل کند مد نظر نیست چه اینکه این نظر قرابت بسیاری با نظریات غربی در باب سازمان زنده دارد. مراد از زنده آن چیزی است که قرآن میفرماید. زنده کسی است که روح انسانی در او باشد. همانطور که قرآن درباره افرادی میفرماید صم بکم منظور این نیست که گوش و دهان و چشم ندارند. و نه اینکه نمیشنوند بلکه گوششان میشنود ولی گوش جانشان کر است. گوش عقلشان کر است. عقل و روحشان است که مرده است. پس آنها در حقیقت مرده هستند. در این منطق است که سازمان را باید زنده کرد و روح الهی در او دمید. و این مهم اگر محقق شود جهشی شگرف در امر تئوریهای مدیریت رخ میدهد.

از نکات تحقیق آن است که از آنجایی که نظریه پردازی در این باب ناظر به آنچه باید است نه آنچه هست، روش تحقیق  به مباحث عقلی و نقلی قرابت بیشتری خواهد داشت. البته با بر شمردن ویژگیهای یک سازمان زنده شاید بتوان نمونه هایی از اینگونه سازمانها را که هم اکنون وجود دارند شناسایی کرد ولی غالب بحثها ناظر به آنچه که باید ایجاد بشوند هست. چه اینکه در بحث از ویژگیهای یک سازمان زنده قطعا سودگرایی و رشد مالی یکی از ارکان خواهد بود و همه هدف این نیست ولی در سازمانهای موجود به سازمانی موفق گفته میشود که ملاکهای مالی را تا حد مطلوب بر آورده باشد پس از همین یک نکته میشود دریافت که سخن از سازمان زنده سخن از چیزی است که یا هم اکنون وجود ندارد یا به ندرت یافت میشود. اگر بخواهیم سازمانها را با انسان و دیگر موجودات بسنجیم شاید برای تقریب ذهن بتوانیم بگوییم که سازمانهای موجود از حالت جمادی خارج اند و در مرحله نباتی و یا حیوانی اند و رشد و پویایی شان و زنده بودنشان در حد حیوانی است که شکار میکنند تا شکار نشوند. در نتیجه، بررسیهای عینی در این پژوهش قاعدتا کمرنگتر از برسیهای ذهنی است و بیشتر بر روی عقل و وحی تکیه میشود.

یکی از مهمترین مشکلات در باب سازمان، نگاه اقتصادی و پول مبناست. وقتی سازمانی بخواهد محصولی را برای خدا و رضایت او تولید و عرضه کند مهمترین چالشش این میشود که آیا محصول فروش هم دارد یا خیر؟ اگر فروش داشته باشد حاضر به انجام است و در غیر اینصورت خیر. آنوقت واقعا میشود گفت چنین سازمانی کاری برای رضای خدا انجام میدهد؟ اگر رضای خدا با ضرر مالی همراه باشد چه؟ بحث در باب پول به مسئله ای جدا نیازمند است که اقتصاد اسلامی باید پاسخ دهد که آیا نیاز به پول واقعا وجود دارد؟ یا بدون پول نیز جامعه میتوان سعادتمند باشد؟ آیا پول که خود وجودی مجازی است و واقعیت ندارد و شاید وجودی نامشروع باشد و شاید اصلا وجود نداشته باشد، باید چنین سیطره ای بر زندگی جوامع و بشریت داشته باشد؟ اما در باب سازمان گفته میشود که این 《حق》سازمان است که برای تولید محصول به اقتصادی بودن آن بیاندیشد و محصولی تولید کند که فروش داشته باشد. هر قلب سالمی میتواند درک کند که این جمله منجر به این میشود که یک سازمان همیشه تابع امیال و هوسهای جمع حرکت کند و بین دو راهی رضایت خدا و تامین منافع مالی یا فروش بیشتر یا ارضای امیال بشری، گزینه دوم یعنی رضایت امیال بشری را برگزیند و با این جمله که چون هزینه میپردازد پس 《حق》دارد که روی آنچه که خود تشخیص میدهد و آنچه که سود بیشتری دارد هزینه کند، عمل خود را نه تنها عرفی بلکه شرعی هم کند! اما سوال ساختار شکن اینجاست که این 《حق》 از طرف چه کسی به مدیر سازمان تفویض شده است؟ ذیحق در اصل کیست؟ آیا ذیحق غیر از خداست؟ پس آیا خداوند حق را به کسی میدهد که موجبات نارضایتی خودش را حاصل کند؟ این سوال به روشنی دروغ بین اصحاب طمع را آشکار میکند و اعلام میکند که سازمان 《حق》 ندارد به امیال مردم تن در دهد و تنها و تنها باید تابع رضایت خداوند باشد. البته مسئله اقتصاد با مسائل پولی و مالی در اصل نسبت کمی دارند ولی از آنجا که هژمونی پول تقریبا بر تمامی ابعاد زندگی بشر گسترده شده است، اقتصاد نیز زیر یوغ این قرارداد مجازی رفته است. اگر محصولی اقتصادی نباشد قطعا رضایت پروردگار را در پی ندارد. یعنی اگر در تولید محصولی نیازمند اسراف باشیم و به خلقت آسیب برسانیم ولی به اندازه آسیبی که رساندیم از محصول نتوانیم برداشت داشته باشیم، در واقع خداوند را راضی نساخته ایم. در این معنا محصول باید اقتصادی باشد یعنی موجب اسراف نباشد ولی به معنای قبلی که حتما باید سود پولی داشته باشد این یک دروغ محض است و خداوند چنین حقی را هیچگاه برقرار نساخته است.


پی نوشت: این مطلب را چند ماه پیش در حین مطالعه‌ی کتاب «مبانی سازمان و مدیریت» دکتر علی رضاییان برای شرکت در کنکور کارشناسی ارشد نوشتم و ایده‌ی سازمان زنده از آنجا آمد. در کتب مدیریت عنوان سازمان زنده استفاده شده است و زنده بودن آنها همان زنده بودنی است که انسان غربی از حیوان و انسان سراغ دارد نه آن زنده بودنی که من در این نوشته استفاده کردم. خدا را شکر نتایج کارشناسی ارشد دیروز اعلام شد و روح امید بر پیکر زمستانی‌ام دمید.

اگر پاسخنامه اطرافیانت سفید است و اگر در این آزمون سخت و هولناک، شنگول و بی‌غصه و درد هستند و عین خیالشان هم نیست؛

باکی نیست

اینها همانهایی هستند که در آزمون بندگی فقط برای کیک و ساندیس‌اش شرکت کرده‌اند!

امید نیست کسی که توانایی پاسخگویی به آسانترین سوالات کنکور را ندارد بتواند از پس سوالات سخت بر آید

آیا حجاب، آسانترین سوال آزمون بندگی نیست؟


نگاه من به حجاب اینطور است. حجاب یکی از سوالات آزمون زندگی است. هرکه این سوال را اشتباه جواب بدهد دلیل نیست دیگر سوالات را هم اشتباه پاسخ گوید ولی حجاب آسانترین سوال است. همچون نماز. اینها پیچیدگی ندارند. همه چیزشان معلوم است فقط انسان باید بنده باشد و اطاعت کند. کسی که این کارهای ساده را هم حتی حاضر نیست انجام دهد امیدی نیست که بتواند مثلا فرزندش را به درستی تربیت کند یا اخلاق مدار باشد یا شوهردار خوبی باشد. همانطور که اگر کسی سوالات آسان را جواب بدهد دلیلی نیست که بتواند سوالات سخت را نیز پاسخ دهد. گرچه استثنا همیشه هست ولی عقل سالم بر مبنای استثنائات قضاوت نمیکند بلکه محتمل‌ترین احتمالات را منطقی میداند. البته ناگفته پیداست که این قضیه در جامعه اسلامی و برای مسلمانی که از جو فرهنگی جامعه‌ای مثل ایران استنشاق میکند صادق است.

در نهایت در نظرم سوالات سخت بارم نمره بیشتری دارند و یا در کنکور تراز بیشتری را برای انسان بهمراه دارند ؛)

با تو سخن گفتن سخت است. عمری است با غیر هم صحبت بوده‌ایم، نجوای با تو را فراموش کرده‌ایم. عادت کرده‌ایم حق به جانب باشیم، آمرانه سخن بگوییم. امّا در پیشگاه تو؟! خدایا! ما سخن گفتن با تو را فراموش کرده‌ایم. آه که چه ساده اندیشم! وای بر ما! خطاکارتریم. ما سخن گفتن با تو را هیچگاه نیاموخته‌ایم!

ای هستی بخش! ای که بودنت بود را هست کرد. ای که نبودنت معنا ندارد. پروردگارا! ای که حرکت را وجود بخشیدی، پرورش از فعل تو هویت یافت. ای تو که علم از توست، نور زتوست. حکومت از آن توست. ای که فهم از درک تو قاصر است. چه میگوییم؟ ای که فهم از درک مظاهر وجود تو قاصر است. ای تو که زبان در پیشگاهت لختی گوشت بیش نیست، از بیان جلال و هیبت تو که هیچ، از بیان آنچه خود هست نیز عاجز است. پروردگارا! عجز ما در پیشگاه تو طبیعتِ ماست، طبیعی است. عفو و بخشش ما و هدایت ما به دست تو نیز طبیعت تو است، طبیعی است. پس از خطای ما در گذر، ما را بیامرز و هدایت بفرما.

پروردگارا! از تو درخواست داریم، حبّ دنیا را از ما بگیر؛ دنیا را در چشمانمان خوار و ذلیل بگردان. ملت مسلمان را مؤمن گردان. مسلمین را در پناه خود محفوظ بدار. پروردگارا! یاد خود را در دلهای ما زنده نگاه دار. خدایا به مردانمان غیرت، به زنانمان عفّت، به اساتیدمان حکمت، به جوانانمان تعقّل، به کودکانمان تأدّب و به کشورمان عزّت و قدرت و به رهبرمان طول عمر عنایت بفرما. پروردگارا! امام حیّ ما را از ما خشنود و در پرورش ما برای تقرّب به امام عصر تعجیل بفرما. دیدگانمان را بصیر، اندیشه‌هایمان را صحیح، حبّ‌هایمان را پاک، قلبهایمان را به نور ایمان روشن، گامهایمان را در پیمودن راه حق ثابت قدم و دست و زبانمان را در پرستش خود قرار بده. پروردگارا! پدر و مادرمان را در پناهت محفوظ و آمرزیده بدار. پروردگارا! ما را هدایت بفرما و راه درست دست یافتن به حکمت خود را به ما بیاموز. پروردگارا! سختیهای زندگی را بر ما آسان بگردان و آزمونهای زندگی را بر ما سهل گیر.