بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محاصره اقتصادی» ثبت شده است

خبری در تلگرام خواندم از این که سامسونگ با شرایط ویژه و اقساط به کارمندان دولت جنس می‌فروشد (این خبر). البته این اتفاق برای اولین بار نیست. امّا اینطور که فهمیدم در این سال اقتصاد مقاومتی، شاید بازاریابی سامسونگ در دولت بیشتر شده است. کاری به نفهمی مسئولین و کارمندان دولتی چه ریشو چه غیر ریشو ندارم. این که چیز مشخصی است!

امّا این بازار برای سامسونگ یک بازار معمولی است یا ویژگی خاصی دارد؟

به نظر من بازار خیلی خاصی است و برای سامسونگ اهمیت زیادی دارد و سامسونگ هدفمند روی آن سرمایه‌گذاری می‌کند؛ زیرا وقتی یک مسئول ریشوی دولتی یک گوشی سامسونگ مدل خدا را مثلا با صد یا دویست هزارتومان ارزان‌تر از بازار نزدیک به دو میلیون تومان می‌خرد و از این خریدش یک احساس پیروزی عظیم می‌کند و ژست اجتماعی‌اش بالاتر می‌رود (و اصلاً مگر می‌شود آقای دکترِ، گوشی مدل خدا نداشته باشد؟) حالا این مسئول می‌آید برای تولید ملّی و اقتصاد کشورش سینه چاک کند؟ نه آقا. خوش خیالید. این مسئول یا کارمند دولتی با شندرغاز رشوه خریده شده است. این دیگر رطب خورده است. این منع رطب کند؟ البته این آقایان که در عمل خودشان بزرگترین مانع تولید ملّی هستند، قطعاً در حرف از تولید ملّی می‌گویند چون این حرف خودش باعث افزایش شأن اجتماعی است و چه بسا در فیش حقوقی‌شان هم بی تأثیر نباشد که بتوانند جنس‌های بهتر و بیشتری از سامسونگ بخرند!

رشوه‌ی سامسونگ

زنبور انگلی به علّت ضعفی که در جسمش دارد نمی‌تواند تخم‌هایش را در بدن خودش به ثمر برساند بنابراین آن ها را زیر پوست حشراتی مانند کرم ابریشم قرار می‌دهد و از بدن آنها برای تغذیه و رشد تخم‌هایش و نیز محلی برای تولّد لاروها استفاده می‌کند.

کلید

برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.


بی‌ربط: من از گوشی glx استفاده میکنم و ترجیح میدهم به جای اینکه با خرید موبایل نان شب قاچاقچی و یا حتی وارد کننده را تأمین کنم، در ثواب تأمین رزق حلال و طیب 1300 مسلمانی که در خوزستان مردانه با امکانات کم و زیر اینهمه هجمه و تحقیر کالای داخلی در حال تولید هستند سهیم باشم. برای آشنایی با مؤسس شرکت glx مصاحبه وی را با برنامه پایش که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد از طریق این لینک ببنید. مدیر این شرکت در چین کارخانه داشته است ولی برای  کمک به کشورش کارخانه‌ی چین را فروخته و در ایران و آن هم در منطقه محروم خوزستان برای کمک به مردم آن خطّه کارخانه احداث کرده است. از سایت تولید میهن نیز زیاد استفاده کنید. وقتی سامسونگ با قباحت برای مشتریان ایرانی ایمیل فرستاد که آپدیت نرم‌افزاری را برای ایران  تحریم میکند خوار و ذلیل کسی است که باز اگر موبایل و یا هرچیزی میخواهد بخرد برود دست گدایی جلوی سامسونگ دراز کند. ذلیل کسی است که برای خرید موبایلی که حتی نبودش هم هیچ مشکلی برای آدم ایجاد نمیکند برود دستش را جلوی دشمن دراز کند. سامسونگ که هنوز در مقابل اپل دشمنی نیست. یارو آیفون 5s خریده عکس حضرت آقا را پشت صفحه گوشی‌اش انداخته. خوب تو اگر مرد بودی پولت را حواله جیب امریکای جهانخوار نمیکردی. چقدر عکس نورانی حضرت آقا پشت صفحه این آیفون‌ها آدم را سیلی میزند.

بعدا نوشت (در جواب به یکی از نظرات): به نظرم توی این وضع اقتصادی کشور بهتره به جای منافع شخصی، منافع جمعی رو در نظر بگیریم. منفعت جمعی حکم میکنه تا جایی که میشه پول رو از کشور خارج نکنیم. البته خود glx هم مواد خامی داره که از کشورهای دیگه میخره مثل پردازنده ولی بصورت حداقلی پول دستمزد و ارزش افزوده به حساب خودش میره. خلاصه بعنوان یک کشوری که در محاصره اقتصادی هست باید به جزئیات خریدهامون توجه کنیم و منافع جمع رو در نظر بگیریم. منم از گوشی سونی خوشم میومد ولی فکرش که میکنم میبینم اون رو هم میگرفتم فوقش 3سال باهاش کار میکردم و ازش خسته میشدم. بالاخره کهنه میشه. ولی هیچوقت قرار نیست اون کمکی که به صنعت کشورم کردم کهنه بشه و تا آخر عمر ته دلم خوشحالم که  در حد خودم به کشورم کمک کردم. متاسفانه انقدر که به وظیفه دولت و مسئولین در حل این محاصره اقتصادی پرداخته میشه به وظیفه ما بعنوان مردم معمولی پرداخته نمیشه. ما هم وظیفه داریم تا با قناعت و صرفه جویی و دوری از اسراف به دولت اسلامیمون کمک کنیم تا بتونه روی سیاستهای اسلامیش پافشاری کنه و خدای ناکرده به خاطر متاع اندک دنیا از این سیاستها دست بر نداره. در واقع با خرید گوشیهای اپل ما روی دولت خودمون فشار میاریم که ما اپل میخوایم پس تو باید رابطت رو با امریکا درست کنی. هر وقت ما تونستیم از اپل و کالای خارجی بگذریم میتونیم حرف از سیاستهای انقلابی و اسلامی بزنیم. و گرنه حب دنیا با اسلام جمع نمیشود. حب دنیا راس کل خطیئه. باید دل بکنیم و راه را برای حکومت اسلامیمون باز کنیم.

مطالب مرتبط

... تا شصت سال قبل پول اگر چه کاغذی بود پشتوانه کالایی داشت. آلمانها به دلیل اینکه پشتوانه پولشان طلا بود متعهد بودند پول کاغذی خود را بگیرند و پول طلایی بدهند پول طلایی از آلمان خارج میشد و ذخیره ارزی پایان می یافت. آمریکا هم بعد از اینکه ژنرال دوگل به فرانسویان گفت دلارهای خود را به معادل طلایی تبدیل کنید و به فرانسه بیاورید، آمریکا را مجبور کرد پشتوانه کالایی را به پشتوانه اعتباری تبدیل کند و مثل آلمان تولید ناخالص ملی را پشتوانه مجموع پول قرار دهد. بقیه کشورها هم به تدریج چنین کردند همه پول جهان اعتباری است.

تا قبل از سقوط شاه هم که محاصره اقتصادی آغاز نشده بود پول کشور، با پول های جهانی در یک قانون ظروف مرتبط به حیات خود ادامه می داد . وقتی پولی به یک پول اصلی در جهان وصل باشد مثل قانون ظروف مرتبط که آب در همه در یک سطح می ایستد از اعتبار مشابه برخوردار می شوند و تنزل و ترقی هماهنگ است وقتی استقلال خود را اعلام کردیم رابطه پول ما با سایر پول های جهان وضع دیگری پیدا کرد. تقاضای پول ما کم شد یعنی اعتبار پول کاهش یافت...

... دولت بر چه اساسی ضامن تنزل قدرت خرید پول نیست. امضاء مدیر کل بانک و وزیر اقتصاد و دارایی فقط برای شکل و اندازه و نقاشیهای پول است، یا ارزش و اعتبار پول. یقیناً امضاء به معنی تضمین اعتبار است. پس کاهش اعتبار تخلف از مورد ضمان است عیناً مثل پولیکه به عنوان سپرده در بانک گذاشته شده چطور بانک می گوید من ضامن قدرت خرید پول هستم حداقل به اندازه نرخ تورم باید تعهد بهره یا هر عنوان دیگری داشته باشیم.

مَنْ ذا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً؟

فکر میکنم هفته ی گذشته بود که در برنامه ی سمت خدا از حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری درباره ی طرح سنت قرض الحسنه شنیدم. آن بزرگوار وامهای بانکی را شبهه ناک و بعضا حرام خواند. تعبیر ایشان از این منکر رواج بافته در جامعه، آتشی بود که بر حضرت ابراهیم عرضه شده بود و ما در این طرح چون پرنده ای که با منقار خود برای خاموش کردن آن آتش آب می آورده... به گفته ی ایشان ما با شرکت در این طرح مثل آن پرنده از همه ی توان خود استفاده نکرده ایم اما حداقل گامی در راستای فرونشاندن این آتشی که بر پیکره ی جامعه افتاده برداشته ایم. نکته ی تامل برانگیزتر اینکه آن پرنده نقشی در به پا کردن آتش ابراهیم نداشته اما همه ی ما به نحوی در همه گیری این منکر سهیم هستیم. طرح پیشنهادی این برنامه روی آوردن جامعه به قرض الحسنه به منظور رهایی نیازمندان از وامهای بانکی است. این طرح نیاز به کمک مادی و نیز معنوی دارد ، اگر مایل هستید در آن شرکت کنید برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید. در نظر داشته باشید که این طرح مختص سرمایه داران نیست! هرکس به اندازه ی وسع خود مسئول است، مثال جناب ماندگاری این بود که اگر خانمی 3 النگو دارد یکی را به منظور مشارکت در این طرح بفروشد، نگران هم نباشد چون قرض الحسنه نه تنها موجب نقصان مال نمیشود بلکه باعث مضاعف شدن آن نیز میشود.

 طرح گسترش سنت قرض الحسنه برنامه سمت خدا

سوره بقره آیه 245 : مَنْ ذَالَّذی یُقرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةً

کیست که خدا را وام (قرض الحسنه) دهد و خدا بر او به چندین برابر بیفزاید

جالب است بدانید که بانکها در سال 90 تنها حدود 4.5درصد از پولی را که بعنوان قرض الحسنه دریافت کرده‌اند خرج قرض الحسنه به مستمندان کرده‌اند. خدا به مملکت ما رحم کند با اینهمه گناهی که به اسم اسلام میکنیم. حتما روی عکس کلیک کنید و بخوانید.


پ.ن. خدا ریشه‌ی ربا را از بلاد اسلامی پاک سازد انشاءالله

امروز در یکی از کلاس‌های دکترای اقتصاد و مدیریت دارو شرکت کردم. بحث‌های جالبی شد، همه بی‌جواب. آشفتگی و تفاوت آراء در این کلاس بیست و چند نفره بی‌داد می‌کرد. جالب این‌که مسئله‌ی اقتصاد در سلامت از پایه و بن زیر سوال رفت. برخی معتقد هستند برای سلامتی و جان انسان‌ها نمی‌توان قیمت‌گذاری کرد و لذا سلامت را اساساً اقتصادبردار نمی‌دانند. خوشبختانه پاسخی منطقی برای این دسته وجود دارد. فرض بفرمائید شما وزیر بهداشت هستید،.(اولاً که مبارک باشه! :دی) حال تصور کنید برآورد هزینه برای رسیدگی به بیماران و تأمین سلامت جامعه در سال جاری بیست میلیارد تومان است، اما بودجه‌ی شما تنها ده میلیارد تومان. پس حداقل در دنیای پول‌محور کنونی و با روش‌های تأمین سلامت فعلی که در چارچوب یک نظام اقتصادی بیمار گنجانده شده‌اند ناچار به پیروی از قواعدی تحت عنوان اقتصاد هستیم. در پیروی از این قواعد شاید مجبور شویم اولویت بودجه را در حفظ جان تعداد بیشتری  از افراد و من حیث‌المجموع افزایش طول عمر بیشتر قرار دهیم. چالشی که در این باب وجود دارد این‌گونه مطرح شد، آیا سه ماه افزایش طول عمر یک انسان بسیار موثر و مفید در جامعه فی‌الواقع ارزشی کمتر از یک سال افزایش طول عمر صد نفر منفعل در جامعه دارد؟ البته دلیل به نتیجه نرسیدن این دست مسائل و چالش‌ها از نظر من می‌تواند مربوط به بیمار بودن اقتصاد به طور کلی باشد. یکی از دیگر دلایل، که در این جلسه واضحاً نمود داشت، تفاوت فاحش در مبانی نظری افرادِ در رأس است. برخی مبنای مسائل اخلاقی در سیاست‌گذاری را شرع می‌دانستند‌، برخی عقل، عده‌ای هم اجتهاد کرده شرع را بر پایه‌ی عقل خواندند!

بحث جالب دیگری که شد درباره‌ی بخش خصوصی، یکپارچه‌سازی آن با بخش دولتی، آزاد گذاردن آن بخش در سیاست‌گذاری و ... بود. یکی از حاضرین که مخالف سیاست‌گذاری‌های کلان و محدود کردن بخش خصوصی بود، گفت آن درصدی از جامعه‌ی ما که پورشه و بوگاتی سوار می‌شوند حق دارند با هزینه‌ی شخصی از داروهایی استفاده کنند که به علت عدم تناسب کارایی و هزینه در لیست سیاست‌گذاری‌ها وجود ندارند. شخص دیگری به شدت مخالفت کرده و گفت که اساساً نباید کسی در جامعه‌ی ما پورشه سوار شود! مخالف دیگری گفت که فساد در جامعه اقزایش خواهد یافت، چون سلامت مسئله‌ای حساس است و هر کسی تلاش خواهد کرد از حداکثر موجود بهره‌مند شود، طبعاً در این بین عده‌ای به دزدی و قاچاق متوسل خواهند شد. این دوست عزیز صراحتاً بیان کرد که گناه چنین رخدادهایی به گردن سیاست‌گذاری خواهد بود که محدودیت‌های لازم را اعمال نکرده است. البته خیلی‌ها در این بحث شرکت کرده و نظراتی دادند، اما این چند مورد بسیار تأمل‌برانگیز بودند. حتی بحث از عدالت هم شد و بعضی به صدا درآمدند که عدالت لزوماً برابر با مساوات نیست و از این دست سخنان.

متأسفانه در بین برخی از تحصیل‌کرده‌های این مرز و بومِ اسلامی صحبت از دین و شرعیت غیرمنطقی و غیرعلمی طلقی می‌شود. هرچند با تعریفی که آن‌ها از علم دارند، علمشان برای خودشان باشد بهتر است! اما این‌که عده‌ای به مشکلات موجود می‌اندیشند و بحث از شرعیت نیز به میان می‌آید بسیار امیدبخش است. مشکل این‌جاست که راه‌گشا نیست. راه زمانی به معنای واقعی و در بهترین حالت ممکن برای این میهن اسلامی گشوده خواهد شد که همه‌ی افراد حاضر در چنین کلاسی با شناخت کافی از اسلام و تسلط به آن به جای بحث کردن برای اثبات خود، در این زمینه‌ی نظری مشترک به دنبال راه‌کاری عملی باشند.

خواستم از بوفه کتابخانه یک لیوان یکبار مصرف بخرم آب بخورم. لیوان را برداشتم گفتم: «چند؟» فروشنده جوانی بود کمی تپل و خوش پوش و خوش زبان؛ با لبخند همیشگی اش گفت :«همین؟» گفتم: «آره؛ میخوام یه لیوان آب بخورم.» نگاهی به لیوان انداخت و پا عوض کرد و من منی کرد و گفت: «ما رو هم دعا کن!» گفتم: «تعارف میفرمایید. چند تقدیم کنم؟» خنده اش بازتر شد و گفت: «نه تعارف نمیکنم. بفرما. ما رو هم دعا کن. یه صلوات بفرست.» منم لبخندی زدم و التماس دعایی گفتم و بیرون آمدم. آبخوری رفتم و آبی خوردم و دعایش کردم. خواستم لیوان را دور بیاندازم که دیدم دستم نمیرود! یک لیوان یکبار مصرف را دلم نیامد دور بیاندازم! گفتم هنوز این لیوان میتواند عمر کند! عمر با برکت! هنوز باید چندین بار دیگر هم درونش آب بخورم و برای آن بنده خدا دعا کنم. همین شد که به فکر رفتم.

آدم که فکر میکند میبیند واقعاً آن بنده خدا عاقل بود. آن خرده پول را میگرفت به چه دردش میخورد؟ امّا حالا معلوم نیست چقدر ثواب برای خود خریده است. شما مطمئن باشید آن کاری که فروشنده کرد مصداق دقیق و عینی آیه «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة»(آیه 111 سوره توبه) است. فروشنده مال خود را با کمال اخلاص به خدا فروخت. و من مال را از خدا خریدم. حالا مگر میشود مالی را که از خدا خریده ام راحت دور بیاندازم؟ تازه این که مالی است بسیار کم ارزش است. یک لیوان یکبار مصرف! من اگر بابت این لیوان پول داده بودم، اصلاً برایم مهم نبود و همانجا دور میانداختمش! ولی دیدم هنوز باید برای فروشنده دعا کنم. آدم وقتی با پول خود میخرد، فکر میکند خودش خریده است! فکر میکند پول را خودش در آورده پس پول مال خودش است و با مالش هرکاری میتواند بکند. لیوان را میاندازد دور. ولی وقتی میبیند که او چیزی ندارد و آن چه به او رسیده از جانب خدا و بنده ی خدا بوده است و لطف بوده است، احساس میکند هرکاری در مقابل این لطف انجام دهد، کم است.

بت بزرگِ روزگار ما، پول است. پول خالق است، خلق میکند. پول ربّ است، تربیت میکند. پول زنده میکند و میمیراند. پول نمیمیرد، نمیخوابد. حیّ لا یموت است. پول خدای کذّابِ روزگار است.


پی نوشت: 1- فیلم «وال استریت 2، پول هرگز نمیخوابد» را ببینید. 2- بت بزرگ را باید شکست. بت ها یکی یکی در حال شکستن هستند، تبر روی دوش بت بزرگ است. 3- کارکرد پول را در زندگی خودتان به حداقل برسانید یعنی خدمت ارائه دهید ولی پول دریافت نکنید. به خدا بفروشید. مال و نفستان را به خدا بفروشید. اینگونه است که این بت بزرگ هم شکسته میشود.

مطالب مرتبط: اقتصاد سلامت؟ - درآمدی بر سود - اقتصاد برکت مبنا - بت بزرگ - پوستر جنبش ممانعت از جنگ با خدا - ربا، جنگ با خدا -

زیبایی کار غرب آنجاست که به ما می آموزد بگوییم تحریم هستیم. تلقی عموم از انسان محروم انسانی  بی نوا است. انسانی فلک زده و بیچاره و آسمان جُل. به تبع جامعه محروم نیز چنین تعبیری دارد. انسان محروم (و به تبع جامعه محروم) باید تلاش کند تا محروم نماند. یعنی خودش را باید تغییر دهد. محرومیت را برطرف میکند.

امّا تعبیر درست چیست؟ آن است که بگویم ما محاصره هستیم. وقتی این لفظ را به کار ببریم حس قرار داشتن در جنگ را پیدا میکنیم. احساس جنگیدن داریم. از موضع قدرت بر میاییم تا از حق خود دفاع کنیم. کسی که محاصره میشود به خاطر ضعف و بینوایی و اسمان جُلی اش نیست. اتفاقاً برعکس؛ به دلیل قدرتش است. ما اگر از لفظ محاصره استفاده کنیم در مقابل درصدد شکستنِ محاصره بر میاییم نه اینکه خود را تغییر دهیم تا محروم نمانیم!

اوّلی نگاه اقتدار زداست. دومی نگاه اقتدار آفرین.

ما همیشه باید به تک تک کلماتی که استفاده میکنیم دقت کنیم. هر کلمه ای بار معنایی خاصی دارد. واکنش روانی خاصی میافریند. به اینها همیشه باید دقت کنیم. همانطور که قرآن دقت میکند. در قرآن تک تک حروف و کلمات حساب شده در جای خود قرار گرفته اند.

<