چند شب پیش با رفقا «کودتا» بازی کردیم. یک بازی کارتی چندنفره جذاب که گویا در ژانر بلوفزنی به حساب میآید! مثل مافیا و پوکر! حین و بعد از بازی به این میاندیشیدم که این بازی مثل نامش چقدر سیاسی است. نظریه بازیها از همین بازیها سر بر آورده است و در واقع تلاشی منطقی و ریاضی برای فرموله کردن بهترین بازیکردن ممکن است. به این میاندیشیدم که در رشتههای سیاسی و سیاستگذاری دانشگاهها میشود حداقل دو واحد عملی، کودتا و پوکر و مافیا و غیره را بازی و تمرین کرد. اصل و اساس بازیها فهم بلوفها و نیات بازیکنان، اثر متقابل آنها بر یکدیگر، پیامدهای تصمیمات آنها و خود بر نتیجه بازی و بررسی احتمالات ممکن و در نهایت داشتن بهترین تصمیمگیری است.
امروز با حلما دوتایی رفتیم برای مامانش هدیه بگیریم. از او هم نظر میپرسیدم ولی از زیرش در میرفت و میگفت: «بابا من نمیدونم کدوم خوشکلتره. هر کدومو میخوای خودت بخر. زشت باشه بعد میگین من گفتم!» با آن صدای جیغناکش مدام یکبند حرف میزد! حتی تو مغازهها.
در مطالعاتی که داشتیم دریافتیم که تعارض منافع انواع متنوعی دارد. آنچه بیش از همه پرداخته میشود تعارض منافع مالی است. یعنی نفع مالی فرد باعث شود تصمیمی بر خلاف منافع عمومی بگیرد. امّا منافع ثانویه تنها مالی نیستند. نوع دیگری از تعارض منافع، سیاسی است! یعنی منافع سیاسی فرد موجب سوگیری وی در تصمیمگیری گردد که در ایران احتمالاً این نوع تعارض منافع کم نباشد.
همهی ما سرمایهگذار هستیم و کمی باید سرمایهگذاری بلد باشیم. حداقل این عبارت تکراری «همه تخممرغهاتون رو تو یک سبد نذارید» را باید بلد باشیم. چون همهی ما، هیچ چیزی هم که نداشته باشیم، یک چیزی داریم که باید آنرا درست سرمایهگذاری کنیم. و آن چیزی که داریم واقعا نایابترین چیز جهان است (حداقل در این دنیا) و اگر کمیابی باعث ارزشمندی میگردد، پس آن ارزشمندترین چیز جهان است! و آن زمان است!