نمیدانم، شاید تا ته حرف را فهمیده باشید و از همین الان انتقادات خود را، یا همدردیهایتان را آماده کرده باشید. اما اجازه دهید حرف ناپخته و شاید تکراریام را بار دیگر بگویم. حرف قطعا از اسلام نیست، بلکه از مسلمانی ماست. از رویکردهای مضحک اخباری ما به مسائل و آکبند گذاشتن عقلهایمان. دو گروه مسلمان را تصویر میکنم:
در باب مدیریت نظام سلامت دو مسئله وجود دارد:
1- آیا کسی که صرفاً در رشتهی تحصیلی پزشکی درس خوانده است مشروعیت دارد که تولیت این نظام را در دست بگیرد؟
2- آیا کسی که پزشک است مشروعیت دارد متولی این نظام باشد؟
این دو سؤال با وجودی که تشابه زیادی دارند امّا یکی نیستند و یکی پنداشتن این دو سؤال موجب شده است که بسیاری دربارهی تعارض منافع در نظام سلامت به اشتباه بیافتند.
متن زیر قسمتی از پایاننامهی بنده در باب روشن کردنِ چیستی شفافیت است. آنچه در این متن در قالب سؤالات مطرح میشود روشنگر حدودی از مسئلهی شفافیت میباشد.
امروزه شفافیت یکی از واژههای پر کاربرد توسط مسئولین و رسانههاست و مردم نیز در مورد آن صحبتهای بسیاری شنیدهاند. امّا از آنجایی که شفافیت مفهومی «بدیهی» تلقّی میگردد، افراد از کنار تعریف آن میگذرند و به ابعاد مختلف آن نمیپردازند و این موضوع تا آنجا پیش رفته است که شفافیت با وجود کاربرد فراوان، به مفهومی گنگ تبدیل شده است. برای مثال مسئول یک سازمان به راحتی ابراز میدارد که عملکرد سازمانش «شفاف» است! امّا
متن زیر بخشی از یک گفتگوی مفصل دربارهی ابعاد فرهنگی شفافیت در پژوهشکدهی حکمت است که در قسمتی از پایاننامهی بنده نیز آمده است.
میتوان دربارهی «روانشناسی شفافیت» سخن گفت. «عدم شفافیت»، جهات «روانشناختی» بسیاری دارد مانند عدم شفافیتگرایی یا شفافیتگریزی/ستیزی. با وجودی که انسان به وجوب عقلی شفافیتگرا است، انسان به طبع شفافیتگریز است و غریزه و طبع اولی انسان، «عدم شفافیتگرایی» است. انسان «عدمِ شفافیتخواه» (شفافیت گریز/ستیز) بالطبع است. یک صغرا کبرای بسیار ساده و پیش پا افتاده و در دسترس با توجه بدان چه مشهورات است، برای اثبات فیالجملهای شفافیتگریز بالطبع بودن انسان، آن است که از قدیم مشهور بوده که اطلاعات قدرت است و ما، شفافیت را به مثابهی امکان وصول به اطلاعات دانستیم و از سوی دیگر، انسان میخواهد همیشه غالب باشد و نمیخواهد کسی بر او قدرت بیابد و غلبه کند! پس او از شفافیت میگریزد و حتی با آن میستیزد. در واقع انسان به دلیل علاقهی طبعی به آزادی بی حد و حصر، استیلا، غلبه، اعمال قدرت و نظارت دیگران را بر خود بر نمیتابد. امّا انسان به لحاظ عقلی و به دلیل فواید و ضرورتهای ایجاب کنندهی آن در بعد اجتماعی، ضرورت شفافیت را تأیید مینماید. به واقع انسان، عقلاً شفافیت را برای جامعه و کل کشور ضروری میداند، امّا طبعاً علاقه دارد خود را از جامعه استثناء کند و خود بدان تن ندهد.
میتوان گفت معمای دو زندانی (Prisoner’s Dilemma) شناختهشدهترین بازی استراتژیک در تئوری بازیها (Game Theory) است که توسط دو تن از دانشمندان شرکت رند (RAND) با نامهای مریل فلاد و ملوین درشر شکل گرفت و توسط آلبرت تاکر، ریاضیدان دانشگاه پرینستون رسمیت یافت. امّا بگذارید آن را به زبان ساده توضیح دهم. فرض کنید شما و شریک جرم شما را دستگیر کردهاند و در دو اتاق جداگانه انداختهاند. ولی هیچ مدرکی ندارند. بنابراین باید از شما اعتراف بگیرند. حال به شما این پیشنهاد را میدهند:
1- اگر تو اعتراف کنی ولی رفیقت اعتراف نکنه، تو تبرئه میشی ولی رفیقت 20 سال میافته زندان.
2- اگر تو اعتراف نکنی ولی رفیقت اعتراف کنه، تو 20 سال میری زندان و رفیقت تبرئه میشه!
3- اگه جفتتون اعتراف کنید هر دو 5 سال میرید زندان!
4- اگر جفتتون اعتراف نکنید هر دو 1 سال میرید زندان!
از خودم بدم آمده است. از یک طرف در سرم کلّی رؤیا و آرزو دربارهی آن آرمانشهر تمدن-ایرانی اسلامی و از اینجور حرفها میپرورانم. از طرف دیگر، در عمل درگیر سادهترین مسائل و مشکلات جامعه هستیم و باید برای آنها بجنگیم! برای مثال خود مسئلهی شفافیت یک چیز کاملا عقلی، مفهوم، شدنی، ساده و اولیه است. بعد عمرمان را باید بگذاریم برای چهارتا مسئول جاهل یا خائن که ظالمانه در مسندهای قدرت نشستهاند قسم خدا و پیغمبر بخوریم که آقا شفافیت چیز خوبی است.
فیلم لانتوری، از زبان یک آقازاده حرامخوار یک دیالوگ خوب داشت. میگفت:
وجدانا چند درصد مردم اگر جای بابای من بودن اختلاس نمیکردن؟
راست میگوید! بگذارید من تکمیلش کنم! چند درصد از مردم اگر با جنس مخالف (حتی اگر زشت هم باشد) «تنها» بشوند مرتکب گناه نمیشوند؟ نه واقعا؟ دین میگوید تنهایی و نظارت نکردن دیگران مایه گناه است. چطور در مثال روابط دختر و پسر همه این را میفهمند و نوچ نوچ میکنند ولی همین مسئله را در حاکمیت درک نمیکنند؟ وقتی به مسئول گردن کلفت اینهمه قدرت دادید، نظارتی هم نمیکنید (یا بهتر بگویم، نظارت به درد بخوری!) و حاکمیت را شفاف هم نکردید که مردم ببینند مسئولین چه میکنند، خوب معلوم است آن مسئول ناموس مملکت را فدای لذت خودش میکند! مسئله واقعا انقدر پیچیده است؟
هرجا میگوییم شفافیت، دوستان حزبالهی میگویند پس تقوا چه میشود؟! خوب مومن، خدا هم راه حل داده است که اگر میخواهید تقوا داشته باشید، با دختر مردم تنها نشوید! تعبیر درست و دقیق از حاکمیت فعلی این است که ما یک فاحشهخانه داریم! انبوه مدیران و مسئولین را در اتاقهای در بسته با انواع دختران زیبارو تنها گذاشتهایم و توقع داریم هیچکس هیچ خطایی نکند! واقعا این توقع بهجایی است؟ یعنی تنها راه متّقی کردن مردم ایجاد شرایط گناه است؟ و اگر لوازم و شرایط گناه را در جامعه کم کنیم باعث میشویم مردم بیتقوا شوند؟ (شاید چیزی شبیه به نظر حجتیهایها که برای ظهور اعتقاد به اشاعهی گناه دارند!) چنین تفکرات احمقانهای متأسفانه نه در مردم کوچه بازار بلکه در قشر نخبگانی و بعضاً در منبریهایی وجود دارد که در دانشگاههای معتبر تهران در شبهای احیاء و محرم و فلان منبر میروند! مسئول اینهمه گناه و بیتقوایی در حاکمیت، رسماً و رأساً نظام جمهوری اسلامی است که لوازم و مقدمات گناه را بسیار دم دست قرار داده است.
پینوشت:
یک سایت خبری نظرسنجی کرده بود که اگر شما جای مسئولین بودید از دریافت حقوق نجومی خودداری میکردید؟ اکثر مردم جواب داده بودند نخیر! میخوردیم یک آب هم روش! پیشنهاد میدهم یک سؤال مکمل برای آن بگذارند: «شما اگر میدانستید که حقوقتان شفاف میشود و همهی مردم قرار است بفهمند و آبرویتان برود و مردم پدرتان را در بیاورند، باز هم حقوق نجومی میگرفتید؟»
بخش اول این مطلب را از طریق این پیوند مطالعه کنید.
این روزها با افشا شدن فیشهای حقوق و کارانهی پزشکان فضای آیندهی نظام سلامت روشنتر شده است. هرچند پیش از این نیز مردم از کارانههای چندده میلیونی پزشکان بیخبر نبودند اما این دست پرداختها همواره از طرف مسئولین تکذیب میشد. ایرج حریرچی در نشست خبری سخنگوی وزارت بهداشت در اینباره گفت: «حتی یک نفر در وزارت بهداشت دریافتی چند صدمیلیونی نداریم و شوخی 13 مخصوص 13 فروردین است!»[1] امّا با افشای فیشهای حقوقی، مسئولین وزارتخانه بصورت رسمی میگویند در مواردی پرداختهای بالای صد میلیون تومان نیز وجود دارد.[2]
با مطالعه و بررسی تجارب کشورهای مختلف در زمینهی شفافیت نظام سلامت و همچنین اقدامات ممکن برای حلّ مشکلات کشور از طریق شفافیت، متوجّه گسترهی عظیمی از اقدامات و مطالعات ممکن در این راستا میشویم؛ بنابراین دستیابی به مدلی جامع و مانع جهت نظمدهی و تقسیمبندی انواع برنامههای شفافیت موضوعیت مییابد. در این راستا الگویی با سه بعد پیامدهای شفافیت، گسترهی شفافیت و اجزاء نیازمندِ شفافیت تدوین گشت (شکل پایین). این مدل بعنوان نقشهی راهی برای شفافیت کلّ نظام سلامت در نظر گرفته میشود. هر اقدام در جهت ارتقاء شفافیت نظام سلامت جایگاه مخصوص به خود را در این مدل و نقشه دارد و امکان بررسی جامع و کلان آن را میسر میسازد.
ادامه این مطلب را از طریق این لینک در وبسایت شفافیت برای ایران مطالعه کنید.
چند وقتی است وارد روند پایان نامه شدهام. پایان نامه مرا یاد فیلم «Theory of Everything» میاندازد. جایی که استاد «راهنما» دنبال دانشجویش میرود، او را با خودش به محافل مختلف میبرد تا نکند جرقّهای به ذهن دانشجو برسد. هر روز همچون باغبانی که به نهالش سر میزند تا ببیند آیا جوانه زده است؛ از دانشجویش سراغ ایدهای برای پایان نامه میگیرد. امّا حال و وضع ما چنین نیست! استقبال از ایدههای جدید کار آن کافران است! ما برای اینکه اثبات کنیم با استفاده از اسلام و قرآن و میتوان نظامسازی کرد راه درازی داریم.
از دبیرستان به هدف تحوّل در علوم انسانی برای کنکور و دانشگاه درس میخواندم. در کارشناسی که موقعیتش را نیافتم امّا در کارشناسی ارشد با توپ پر وارد شدم! آمادهی شلّیک به دیوارهای بلند این دژ عظیم. امّا حالا میبینم که باید تغییر استراتژی دهم. به جای حمله مستقیم باید نامتقارن وارد شوم! در این مقطعِ ضعیف، نمیشود شلّیک محکمی به دیوارهای این دژ قوی و عظیم داشت. شاید نتوانم با بهترین شلّیکی هم که دارم به داخل این قلعه رخنه کنم. باکی نیست. هنر استراتژیست تحلیل محیط و تعیین استراتژی حمله، مبتنی بر آن است. استراتژی خود را تغییر دادم. استراتژی انگری بردز را اتخاذ کردم!
در انگری بردز وقتی میخواستید بمبی به یک دژ سنگی شلّیک کنید، بدترین راه پرتاب بمب به صورت مستقیم به دیوارهای روبرویی قلعه بود و هوشمندانهترین راه پرتاب قوسی بمب به صورتی که از بالا، وارد قلعه شود و قلعه را از درون مفجر و متلاشی کند. بنابراین تصمیم گرفتم با یک پایان نامه خوب، و نه ساختارشکن، نظر اهالی این علم را جلب کنم. وارد فضای این علم شوم و پس از آن منفجر شوم! انشاءالله...
دربارهی جنگ نامنظّم علمی: بخوانید.
یکی از ویژگیهای یک بازار رقابت کامل، وجود اطلاعات کامل است؛ یعنی دو طرف معامله اطلاعات کامل و برابری نسبت به یکدیگر و محصول داشته باشند. امّا فراتر از آن در فقه اسلامی، معاملهای که بر روی امر مجهولی صورت بگیرد، باطل است.[1] در واقع خریدار باید بداند که برای چه چیزی و با چه کیفیتی هزینه میکند. با این حال بصورت طبیعی در مراقبتهای سلامت، پزشک نسبت به بیمار اطلاعات و دانش بیشتری در مورد تشخیص و معالجه بیماری دارد و بیمار نمیتواند از کیفیت خدماتی که دریافت کرده است مطمئن باشد. عدم تقارن اطلاعاتی در بازار کالاهای دست دوم، بازارهای بیمه و سرمایه نیز وجود دارند. بطور مثال خریدار یک اتومبیل دست دوم ممکن است پس از خرید متوجه شود که فریب خورده است و خودرویی با کیفیتی کمتر از حد مورد انتظارش خریداری کرده است. امّا یک بیمار ممکن است هیچ وقت نتواند این موضوع را متوجه شود.