امروز در درمانگاه اکبری یزد نوبت دوم واکسن آزمایشی ایرانی-کوبایی را زدم. در اتاق واکسیناسیون پیرمرد دیگری هم نشسته بود که چنین گفتگوی طنزی میان بهداشتکار و او شکل گرفت:
ترامپ احتمالاً بعنوان یکی از بدترین و دیکتاتورترین رؤسای جمهور امریکا شناخته میشود. با این حال چیزی که درباره او برای بنده جذاب است، این است که همین رئیسجمهورِ بد نیز برای امریکا مفید است و مضرات آن در آن نظام تا حد ممکن تحت کنترل قرار میگیرد. کنگره و سنا به انحاء مختلف خیرهسریهای وی را کنترل میکنند و در نهایت هم از صحنه سیاسی امریکا تقریباً حذف میشود. مهار نسبی این قدرت سرکش و فسادهای متعاقب آن، استحکام و قدرت یک نظام سیاسی را نشان میدهد. چیزی که در ایران درست برعکس بنظر میرسد! راه برای بدیها باز است و بروی خوبیها بسته.
دیشب یک خواب بانمک دیدم که بیارتباط با اوضاع این روزهایم نیست. ترکیبی از بهرهمندی از طبیعت و سیاست!
در یکی از مجموعههای اندیشکدهای که کار میکردم، رؤسای سازمان مدیر مجموعهمان را بدون کوچکترین نظرخواهی از کارکنان تغییر دادند و کسی را گذاشتند که تقریبا هیچ مقبولیتی نداشت. اعتراض به این تصمیم خلقالساعه و بیپشتوانه ایجاد شد و بالا گرفت. من هم که به شیوه مدیریتی جدید هیچ اعتقادی نداشتم اعتراضات خود را در حد وسع ابراز داشتم. تقریبا اصل اعتراض این بود که رؤسای بالادستی اگر میخواهند مدیر مجموعه را تغییر دهند حداقل مناسب است از پژوهشگران مجموعه که خاصه دوزار تحصیل کردهاند و روی مشکلات مملکت فکر میکنند یک سؤالی هم بپرسند تا اگر گرهی از مشکلات مملکت باز نمیکنند حداقل مشکلات خود را حل کنند!