آیا شرارت در ذات افراد شرور است؟ پرسشی پرتکرار با جوابهایی متنوع. ریشه این سؤال را در مسئلهی جبر و اختیار میتوان جست. با صورتبندی فیزیکالیستی جبر، رفتار انسانها تابع فعل و انفعلات تقریبا از پیش معین سلولهای خود است.
سریال better call Saul ما را با پرسشی مشابه تنها میگذارد. چاک، برادر جیمی معتقد است که جیمی ذاتاً شرور است. آیا چاک درست میگوید؟ پس از آنهمه کارهایی که جیمی میکند شاید مخالفت با چاک سخت باشد و فرد در آخر تسلیم و متقاعد شود که چاک، جیمی را درست شناخته است. اما آیا اینطور است؟
ممنتو (memento) را سالها پیش سه بار دیدم! اکثر افراد بار اول قبول میکنند که حرفهای مقتول ابتدا (یا انتهای) فیلم درست است اما من حداقل در آن زمان با حرفهایش قانع نشدم و سهبار فیلم را دیدم تا متوجه شوم بالاخره لئونارد دارد درست انتقام میگیرد یا یک قاتل جانی است؟! برای هر دو ادعا در فیلم شواهد متنوعی یافتم و در آن زمان در آخر نتوانستم نهایتا قضاوت کنم. اما بار سوم در میان فیلم احساس کردم به سخره گرفته شدهم!
بهتره به ساول زنگ بزنی «better call saul (bcs)» اسپین آف خوبی از سریال بریکینگ بد (bb) است که ارزش دیدن دارد. بنظر من bcs حرفی که قرار بود bb بزند اما لابلای ماجراهای جذابش گم شد را بهتر میزند. روند هر دو سریال کم و بیش مشابه است و به قهقهرا رفتن یک استعداد خوب را روایت میکند اما تفاوتهایی دارد. جیمی برخلاف والتر یک استعداد کاملا پاک و منزه نیست بلکه از همان بچگی ناخالصیهایی دارد. شاید به اندازهای که خیلیها داریم؛ از این رو بیشتر شبیه به یک انسان معمولی چون ماست.
پرسشی در سریال Breaking bad ذهنم را مشغول کرد که آیا این سریال را با کمک نظریه بازیها ساختهاند؟ و با خود میاندیشیدم که میشود با این سریال، سیاست را تمرین و تدریس کرد! در بسیاری از نقاط سریال فرد میتواند فیلم را متوقف کند و با خود بیاندیشد که اگر جای والتر وایت بود چه تصمیمی میگرفت؟ بعد فیلم را ادامه دهد تا والتر را ببیند و تصمیم خود را با والتر مقایسه کند. مثلا یکی از این نقاط مهم تصمیمگیری جایی است که جسی و والتر درون ماشین کاروان خود گیر کردهاند و هنک (مامور پلیس) پشت در ماشین آنهاست. میتوان اندیشید که ما چه تصمیمی برای فرار از این معرکه خواهیم گرفت؟
چندسال پیش چنین توییتی نوشتم: «تو خونهی ما یک پنجرهی مخفی و سحرآمیز هست که مستقیم به امریکا، شهر San Andreas باز میشه. وقتهایی که خسته میشم میرم سواحل اونجا جتاسکی سواری میکنم. چندتا ماشین گرون قیمت هم میدزدم توی بِوِرلیهیلز ویراژ میدم و حین رانندگی با اسلحه اتوماتیکم آدم میکشم!»
«مرد ایرلندی» فیلمی به غایت طولانی، کند، خستهکننده و با حواشی زیاد است که آدم هر لحظه انتظار پایانش را میکشد. برخلاف یک فیلم گانگستریِ معمول که آدم منتظر هیجان است، در این فیلم تقریبا هیچ هیجانی وجود ندارد. حتی صحنههای گانگستری هم گانگستری نیستند! خیلی خشک و بیروح و کسالتبار!
اما بنظر میرسد همه اینها عمدی و حامل پیام و احساس اصلی مدنظر اسکورسیزی است. زندگی واقعی یک گانگستر اگرچه برایمان هیجانانگیز تصویر شده است اما واقعیت آن زندگی عین همین فیلم است.
این چند روز فرصتی شد تا دوباره بعد از حدود ۱۵ سال، سهگانه ارباب حلقهها را ببینم. و هنوزم دوست دارم دوباره آنرا ببینم. ارباب حلقهها یک سینمای کامل است. از داستان، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری، موسیقی، جلوههای ویژه و همهچیز... یک شاهکار... یک حماسهی ابدی، سرشار امید، حیاتبخش و بقول خودش، داستانی که باید نسلها برای همه تعریف کرد.
(جلسه کمیسیون بهداشت آغاز میشود)
دکتر علی وراثتی (رئیس کمیسیون بهداشت با کت سورمهای): بسمالله الرحمن الرحیم. همانطور که همکاران عزیز در جریان هستند اخیراً هجمههای فراوانی علیه قشر نخبه و مظلوم پزشکی ایجاد شده که باعث شده سقف درامدی 60 میلیون تومانی برای کارانه پزشکان دولتی گذاشته شود که ظلم بزرگی است. جهت کاستن بخشی از مشقتهای پزشکان عزیز ما در این جلسه میخواهیم قانون «معافیت پزشکان از مالیات پلکانی» را به رأی بگذاریم. من از نماینده محترم دولت که در جلسه حضور دارند درخواست میکنم نظر خودشون رو بیان کنند.
دکتر علی وراثتی (نماینده وزارت بهداشت با کت خاکستری!): بله همانطور که آقای دکتر به درستی اشاره کردند متأسفانه هجمههای سازمانیافتهای علیه ما شکل گرفته است که باید با آنها به شدت مقابله کرد. بنده هم با گرفتن مالیات پلکانی از پزشکانِ نخبه مخالفم.
هشدار، متن حاوی تصویرسازیهای دلخراش است. بهتر است نخوانید!
در دوران راهنمایی معلم هنری داشتیم به نام زارعشاهی. مرد شریف و دوست داشتنی است و همچنان در یزد آموزشگاه آزاد هنری دارد و هنر میآموزد. من در آن دوران بیشتر ورزشهایی مثل بسکتبال و بدمینتون بازی میکردم. جناب زارعشاهی روزی در ساعت ورزش در حین بازی مرا دید و صدایم کرد و به مضمون چنین چیزی گفت: «بوذرجمهری، تو نمیخواد بسکتبال بازی کنی!» با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت: «تو مثل بقیه نیستی! به دستهات نیاز داری! دستهای تو، دستهای ظریف یک هنرمنده!» کتمان نمیکنم که تعریف بینظیری بود و مرا ذوقزده کرد! از آن زمان به بعد تازه متوجه دستانم شدم! انگار تا آن زمان نمیدانستم دست دارم! پس از آن بارها به دستانم نگاه کردهام و به آنها اندیشیدهام. به اینکه این دستان برای چه خلق شدهاند؟ هنر را که نشد حرفهای پی بگیرم. شاید این دستان ظریف به درد جراحی هم میخوردند. و شاید به درد قلم به دست گرفتن و نوشتن. امّا تقدیر روزگار آنقدرها هم رمانتیک و رؤیایی نیست! این دست تابحال بیش از هرچیزی به کارهای بیفایدهای پرداخته است!
جوکر این روزها بخوبی دیده و فهمیده شده است. مردمی که خودشان را در آینهی جوکر میبینند با او همدردی میکنند. جوکر، داستان فرزند این سرزمین است که به دست پدر خویش دیوانه شده است. سرمایهدار و سیاستمدار کلان این شهر، مادر (نماد همیشگی طبیعت، سرزمین، قلمرو و کشور) را خدمتکار خویش ساخته است امّا این مرد زورمند، عاشق سرزمین میشود و به وی تجاوز میکند، شیرهاش را میمکد و تفالهی طبیعت را به گوشهای پرتاب میکند.
سریال Breaking Bad داستان والتر، یک دانشمند شیمی، برندهی جایزهی نوبل و انسان شریفی است که تحت یک حاکمیت و در یک جامعهی بیشرف زندگی میکند! وی که عمر خود را صرف علم و دانش کرده و در یک مدرسه تدریس میکند، چون درامدش کفاف مخارج زندگیاش را نمیدهد شغل دوم خودش را اجباراً کار در یک کارواش انتخاب کرده است! تا اینکه سرطان ریه میگیرد.
یادم میآید بچه که بودیم، فیلم تایتانیک تازه آمده بود و حکم فیلمهای پورن را داشت! نمیشد اسمش را آورد! و من هم ندیدمش. تا همین دو هفته پیش که بالاخره توفیق شد و فیلم را دیدیم! خب فرهنگ سیال است! آنچه که آن روز اسمش را نمیشد آورد امروز شبکهی تلویزیونی کیش هم میتواند نمایش دهد! فوقش چند صحنهی آنرا میشود سانسور کرد و در سیمای ملی هم پخش کرد!
خطر لو دادن بخشی از سریال westworld
نیچه گفت خدا مرده است امّا ما نمیتوانیم نیچه را نفی نکنیم از آن رو که همچنان دست دخالت خدا را در زندگی خود احساس میکنیم. همچنان که انسان نمیتواند دست خدا را نادیده بگیرد، قصد کرده است دست او را از دنیا کوتاه کنند!
Ready Player One آخرین فیلم اسپیلبرگ است که به یکی از موضوعات مورد علاقهی بنده میپردازد: جهانهای مجازی. داستان حول یک بازی همهگیر به نام «اوئسیس» میچرخد که در واقع یک رویای دسته جمعی یا یک جهان مجازی است. مردم با کمک عینک، گجت، لباس و ابزارهای واقعیت مجازی وارد یک جهان مجازی یا رویای دستهجمعی یا یک جهان موازی میشوند و در جهان خودساخته بیوفقه بازی میکنند و تعاملات اجتماعی شکل میدهند. این فیلم به نظرم بیشترین تأثیر را از جهان مجازی موجود «Second Life» گرفته است و بر اساس آن ساخته شده است و من را یاد کتاب «بلوغ در زندگی دوم» انداخت که ترجمه کردیم ولی هنوز ناشری برای آن نیافتهایم.
مثل همهی نقد و نظراتی که دربارهی فیلمها مینویسم، این نوشته نیز یک نظر هنری نیست بلکه افکاری (بیشتر از منظر محتوایی فیلم) در ذهن یک مخاطب شاید معمولی است که به رشتهی تحریر در میآیند. فیلم سینمایی ورود (Arrival) با موضوع موجودات فضایی است امّا به نظر من حتی موجودات فضایی در این فیلم یک موضوع حاشیهای است! چه اینکه آخر فیلم هم نمیفهمیم که چرا این موجودات فضایی به زمین آمدند و چرا یکباره ناپدید شدند؟ به نظر من مهمترین موضوع فیلم «زمان» است و شاید ادامهدهندهی سنت غلطی است که اینتراستلار (interstellar) گذاشت. یکی از ایرادات علمی مهم اینتراستلار این بود که از نظر منطقی امکان ندارد انسان از آیندهی خود به گذشتهی خودش کمک کند در عین اینکه آن آینده ممکن نیست مگر اینکه آن کمک در گذشته رقم خورده باشد. سینماییِ ورود انگار میخواهد نقدها به اینتراستلار را توجیه کند و قصد دارد زمان را دایرهای، درهم، بدون تقدم و تأخر و بدون آغاز و پایان نشان دهد. در این فیلم نیز مانند اینتراستلار، شخص اوّل فیلم از آینده به گذشتهی خود کمک میرساند!
بالاخره امروز لاتاری را دیدم. به نظرم فیلم خیلی خوبی بود. تا آنجایی که من میفهمم داستان خوب و جذاب، بازیهای خوب و چیزهای خوب زیادی داشت. امّا از نظر محتوا: یک اینکه به نظرم رفتار نوشین باورپذیر نبود. وقتی امیرعلی روی یک ذره از موی نوشین که بیرون آمده غیرتی میشود و او هم عاشق امیرعلی است چطور با خودش فکر کرده میرود دبی مُدل میشود و بر میگردد ایران و دوباره با امیرعلی ادامه میدهد؟ بعد دختری که به قول امیرعلی تا مشهد تنها نرفته است چطور بدون تحقیق جرئت میکند تا دبی «تنها» برود آن هم برای کار مدلینگ؟
سلام. این مطلب را برای مشورت با شما خوانندگان مینویسم.
قالب بلاگ را تغییر دادم به این دلیل که قالب وبلاگ بنده خیلی جهتدار بود. در واقع عمده افراد تازهوارد به وبلاگ بنده فکر میکردند این وبلاگ یک وبلاگ مذهبی به آن معنای متداول و معمولش است. در یک مورد یک خانم بعد از مدتی مطالعهی وبلاگ و کانالم، در تلگرام به بنده پیام داد که «این چیزها چیست که مینویسید؟ من فکر کردم دربارهی بندگی مینویسید!»
چیزی که این انیمیشن در دو دقیقه و نیم نمایش داد را تا به حال در هیچ فیلم و انیمیشن و هیچ اثر ایرانی ندیدم. اینهمه مفهوم را چطور در این دو دقیقه گفت؟ البته البته البته، او توانست از بسیاری از کلیشههای موجود به زیبایی استفاده کند. یعنی آن چه که این انیمیشن دو دقیقهای را معنادار کرده است شاید ساعتها و بلکه سالها (!) فیلم و سریال باشد. این انیمیشن کوتاه بدون آن عقبه مفهوم زیادی نداشت.
مدت زیادی انیمیشن دلچسبی ندیده بودم. شاید از زمان Wall-E. این اواخر انیمیشن زوتوپیا را دیدم که باز هم با وجود نکات جالبش، آنچنان مرا نگرفت. علت اصلی هم مفاهیم بسیار تکراری انیمیشنها است. مهمترین چیزی که از یک فیلم مرا مجذوب خود میکند، داستان آن و البته اندیشه و مفاهیم نهفته در ورای آن داستان است. انیمیشنهای جدید حتی با وجود داستانهای جذاب و پر کشش، امّا مفاهیم جذابی را برایم ارائه نمیکردند. حتی انیمیشنی مانند inside out هم که واقعا به مسئله جذابی پرداخته بود، از آنجایی که مفاهیم و فرضیات خامی را ارائه میکرد مرا به وجد نیاورد. امّا کونگفو پاندای 3، همچون اولین سری نسخه از کونگفو پاندا، بعد از مدتها هم مرا به هیجان فکری آورد و هم لذت یک انیمیشن مهیج را بخشید.
جهت مشاهدهی تصویر با کیفیت مناسب، روی عکس کلیک کنید.
این مطلب و مطالبی دیگر را در کانال تلگرام بنده دنبال کنید.
برای نمایش در ابعاد بزرگتر روی تصویر کلیک کنید.
بعد از سالها دست به قلم نقاشی شدم. خیلی وقت بود نقاشی با این جزئیات نکشیده بودم و به چند خط ساده که مفهوم را برساند قناعت میکردم. دلیل اینهمه جزئیات هم تکنولوژی جدیدی بود که به دستم رسید. این نقاشی را با تبلت 9.7 اینچی پدرم همراه با s pen و با اپلیکیشن sketchbook pro کشیدم. تجربه لذت بخشی بود. البته به خاطر تجربه اندک بنده در کشیدن نقاشی با تبلت ابعاد تصویری که اپلکیشن به من داد بیشتر از 1280 در 960 نیست امّا امیدوارم شما نیز از این نقاشی لذت ببرید.
فصل امتحانات است و دوباره داشتم تئوریهای مدیریت را مطالعه میکردم. به سیر ارگانیک شدن آنها می اندیشیدم. در خلال آن اندیشهام به سمت سیر تکنولوژی و کوچک شدن تکنولوژیهای دیجیتال رفت. به دوربین عکّاسی فکر میکردم که دیجیتال شد و روی موبایل قرار گرفت و اساساً دوربینها کوچکتر شدند. امّا هنوز این تکنولوژیها ارگانیک نشده اند! به دستانم نگاه کردم. این بدن ارگانیک است. زنده است. دوربین زنده نیست. از اندیشه به خیال سر زدم. فرض کنید نسلهای بعدی دوربینها گوشتی باشند! حیاتی چون حیات حیوانی داشته باشند. نه اینکه مغز و اندیشه داشته باشند بلکه خودکنترلی داشته باشند، خودشان خود را تعمیر کنند و انرژی خود را تأمین کنند. شاید بیشتر شبیه به حیات گیاهان. عمر آنها هم بسیار بیشتر خواهد شد.
برای مشاهده تصویر با کیفیت اصلی کلیک کنید
پیامبر اکرم(ص) گاهی دربارۀ یمن میفرمودند: «من یمنی هستم» از بس که میخواستند تعلق خاطر و تأییدات خودشان را نسبت به مردم یمن اعلام بفرمایند. و میفرمودند: ایمان، یمنی است و حکمت یمنی است(همان) پیامبر گرامی اسلام(ص) تعابیر عجیبی دربارۀ یمن دارند که کمتر دیده شده دربارۀ موارد دیگر ذکر شود. این تعابیر امروز باید زنده شود. (إِنَّ خَیْرَ الرِّجَالِ أَهْلُ الْیَمَنِ، وَ الْإِیمَانُ یَمَانٍ، وَ أَنَا یَمَانِیٌّ؛ الاصول الستة عشر/۸۱- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:.. بَلْ رِجَالُ أَهْلِ الْیَمَنِ أَفْضَلُ، الْإِیمَانُ یَمَانِیٌ وَ الْحِکْمَةُ یَمَانِیَّةٌ وَ لَوْ لَا الْهِجْرَةُ لَکُنْتُ امْرَأً مِنْ أَهْلِ الْیَمَن؛ کافی/۸/۷۰)
رسول خدا(ص)فرمود: «من یمنی هستم؛ أَنَا یَمَانِیٌّ»؛ هر جوان مؤمن انقلابی در هرجای دنیا به تأسّی از رسول خدا(ص) برسینهاش بنویسد: «من یمنیام»
استاد پناهیان؛ مراسم یادبود شهدای یمن؛ پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
همین که در این فضای سیاه و absurd سینمای ایران چنین فیلمی ساخته میشود جای تقدیر و تشکر دارد. فقط به همین دلیل که کارگردان و نویسنده نه تنها جور دیگری می اندیشند بلکه جور بهتری می اندیشند. جوری که سازنده است نه تخریب کننده.
این فیلم انتقاد خود را به نسل جوان به شیوه ای وارد کرد که نسل جوان خود مشتاقانه با پای خود میرود این فیلم را میبیند! بازنده اصلی و نهایی این فیلم کسی است که به عبارتی مثبت ترین شخص داستان است. کسی که مادرش شخصیتی فرهنگی و معتقد نمایش داده میشود. کسی است که از جنس دیگر جوانان فیلم نیست و حلال و حرام سرش میشود. فیلم نشان میدهد که حتی اگر هم تو درست باشی مادامی که وارد بازی کثیف این جوانان میشوی بازنده ای. در نهایت فیلم با یک پایان عالی حرف کلیدی خود را با این مضمون ادا میکند که «همهی این بازیهایی که دادیم و خوردیم چه شد؟ همه اش یک پست ناچیز در شبکه های اجتماعی میشود. امّا بهای آن چه بود؟ عمر. عمر خود را دادیم تا مایه مسخره بازی دیگران باشیم.» و با دیالوگ پایانی فیلم حس انزجار از بچه بازیهای شبکه های اجتماعی کاملاً حس میشد.
رزومه و نمونه کار خود را به آدرس info@elenoon.ir بفرستید تا همکار شویم.
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
مدت کوتاهی است در شرکت النون (بنیان نوآوری الکترونیک) به عنوان گرافیست مشغول هستم. پوستری را مشاهده میکنید که برای یکی از نمایشگاههای شرکت طراحی کردم. شرکت النون قصد در ارائه خدمات خوب و قابل تحسینی در حوزه IT دارد که به دوستان پیشنهاد میکنم از خدمات آن بعنوان حمایت از تولید ملّی و جهت جلوگیری از جاسوسی اطلاعات استفاده کنند. ایمیل بنده در النون: bande@elenoon.ir
انشالله کارهایی که برای این شرکت انجام میدهم را از طریق بلاگم به دوستان اطلاعرسانی میکنم.. برای آشنایی بیشتر با النون و مشاهده بروشور النون به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
دعا کوچکترین کاری است که از دست همهی ما بر میآید ولی گاهی پشت مسائل کوچک خودمان از یاد میبریم. دعا کار کوچکی است امّا قطعاً نتیجه بزرگی دارد. شما را به خدا مردم غزه را دعا کنید. شب قدر در راه است.
این تک آهنگ درباره غزه را هم بشنوید. از هم چراغی است، بخاری!
این کاریکاتور را در سال 87 کشیدهام برای یک مسابقه کاریکاتور که در رابطه با غزه بود. یادم میآید با اینکه جایزه نبردم مسئول مسابقات (آقای آیت نادری) استقبال کرد و برایم ایمیل فرستاد و شماره موبایلش را داد که در مسابقات بعدی و در اردوهایی که با هنرمندان میگذارد شرکت کنم. اردوها اصفهان بود و والدینم موافق نبودند و هیچوقت نتوانستم شرکت کنم.
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
دعا کوچکترین کاری است که از دست همهی ما بر میآید ولی گاهی پشت مسائل کوچک خودمان از یاد میبریم. دعا کار کوچکی است امّا قطعاً نتیجه بزرگی دارد. شما را به خدا مردم غزه را دعا کنید. شب قدر در راه است.
این تک آهنگ درباره غزه را هم بشنوید. از هم چراغی است، بخاری!
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
دوست دارم خوانندگان آنچه از این نقاشی میفهمند را در نظرات بنویسند. خوشبختانه یکی از داراییهای ارزشمندم خوانندگان فهیم و اهل تعمق وبلاگم است. شاید به نکاتی از نقاشی اشاره داشته باشید و چیزهایی از این نقاشی بفهمید که برای خودم هم جدید باشد.
یک اصلاح هم در کاریکاتور اعمال کردم که فکر کنم مفهوم کافر را زیباتر بیان کرده باشد. ممنون از نظرات دوستان. همانطور که فکر میکردم چیزهای جدیدی از نوع نگاه دوستان به کاریکاتور دریافتم.
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
بیربط: من از گوشی glx استفاده میکنم و ترجیح میدهم به جای اینکه با خرید موبایل نان شب قاچاقچی و یا حتی وارد کننده را تأمین کنم، در ثواب تأمین رزق حلال و طیب 1300 مسلمانی که در خوزستان مردانه با امکانات کم و زیر اینهمه هجمه و تحقیر کالای داخلی در حال تولید هستند سهیم باشم. برای آشنایی با مؤسس شرکت glx مصاحبه وی را با برنامه پایش که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد از طریق این لینک ببنید. مدیر این شرکت در چین کارخانه داشته است ولی برای کمک به کشورش کارخانهی چین را فروخته و در ایران و آن هم در منطقه محروم خوزستان برای کمک به مردم آن خطّه کارخانه احداث کرده است. از سایت تولید میهن نیز زیاد استفاده کنید. وقتی سامسونگ با قباحت برای مشتریان ایرانی ایمیل فرستاد که آپدیت نرمافزاری را برای ایران تحریم میکند خوار و ذلیل کسی است که باز اگر موبایل و یا هرچیزی میخواهد بخرد برود دست گدایی جلوی سامسونگ دراز کند. ذلیل کسی است که برای خرید موبایلی که حتی نبودش هم هیچ مشکلی برای آدم ایجاد نمیکند برود دستش را جلوی دشمن دراز کند. سامسونگ که هنوز در مقابل اپل دشمنی نیست. یارو آیفون 5s خریده عکس حضرت آقا را پشت صفحه گوشیاش انداخته. خوب تو اگر مرد بودی پولت را حواله جیب امریکای جهانخوار نمیکردی. چقدر عکس نورانی حضرت آقا پشت صفحه این آیفونها آدم را سیلی میزند.
بعدا نوشت (در جواب به یکی از نظرات): به نظرم توی این وضع اقتصادی کشور بهتره به جای منافع شخصی، منافع جمعی رو در نظر بگیریم. منفعت جمعی حکم میکنه تا جایی که میشه پول رو از کشور خارج نکنیم. البته خود glx هم مواد خامی داره که از کشورهای دیگه میخره مثل پردازنده ولی بصورت حداقلی پول دستمزد و ارزش افزوده به حساب خودش میره. خلاصه بعنوان یک کشوری که در محاصره اقتصادی هست باید به جزئیات خریدهامون توجه کنیم و منافع جمع رو در نظر بگیریم. منم از گوشی سونی خوشم میومد ولی فکرش که میکنم میبینم اون رو هم میگرفتم فوقش 3سال باهاش کار میکردم و ازش خسته میشدم. بالاخره کهنه میشه. ولی هیچوقت قرار نیست اون کمکی که به صنعت کشورم کردم کهنه بشه و تا آخر عمر ته دلم خوشحالم که در حد خودم به کشورم کمک کردم. متاسفانه انقدر که به وظیفه دولت و مسئولین در حل این محاصره اقتصادی پرداخته میشه به وظیفه ما بعنوان مردم معمولی پرداخته نمیشه. ما هم وظیفه داریم تا با قناعت و صرفه جویی و دوری از اسراف به دولت اسلامیمون کمک کنیم تا بتونه روی سیاستهای اسلامیش پافشاری کنه و خدای ناکرده به خاطر متاع اندک دنیا از این سیاستها دست بر نداره. در واقع با خرید گوشیهای اپل ما روی دولت خودمون فشار میاریم که ما اپل میخوایم پس تو باید رابطت رو با امریکا درست کنی. هر وقت ما تونستیم از اپل و کالای خارجی بگذریم میتونیم حرف از سیاستهای انقلابی و اسلامی بزنیم. و گرنه حب دنیا با اسلام جمع نمیشود. حب دنیا راس کل خطیئه. باید دل بکنیم و راه را برای حکومت اسلامیمون باز کنیم.
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
پی نوشت: 1- نمیدانم این پوستر در تعریف و تمجید از فیلم است یا انتقاد. 2- فیلم چ بر اساس کتاب کردستان، نوشتهی شهید چمران، تهیه شده است. بنابراین به علاقمندان توصیه میشود همراه با تماشای این فیلم بسیار ارزشمند، کتاب ارزشمندتر کردستان را نیز مطالعه کنند. حدود 30 صفحه از این کتابِ کم حجم مربوط به قضایای پاوه است. کتابهای دکتر چمران را میتوانید از این لینک دریافت کنید. با مطالعه کتاب نقاط قوت و ضعف فیلم را متوجه میشوید. اما در مجموع فیلم بسیار ارزشمند است و قطعاً از بهترین فیلمهای سینمای ایران میتواند باشد. انشالله در ادامه همین مطلب یا در مطلب جداگانهای به نقد فیلم خواهم نشست. 3- من از همه عزیزانی که نظر میگذارند بسیار عذر خواهی میکنم. متاسفانه به دلیل مشغله تا دو ماه دیگر واقعاً توانایی رسیدگی به وبلاگم را همچون گذشته ندارم. تا تاریخ 22 خرداد دوستان من را ببخشند اگر نمیتوانم در شأن عزیزان پاسخ نظرات را بدهم. 4- خوشحال میشوم دوستان نظرشان را در مورد فیلم بنویسند. قطعاً استفاده خواهم کرد. البته من نظرات خوشبینانه را ترجیح میدهم. متاسفانه بعد از 30 سال یک فیلم با کیفیت برای یکی از بزرگترین مردان معاصر کشورمان ساخته شده ولی منتقدان بعضاً از کام شیطان سخن میرانند. مرد بودند خودشان میساختند نه مدام تا یک نفر کار مثبت انجام میدهد نق بزنند.
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
آیینه چون نقش تو بنمود راست // خود شکن، آیینه شکستن خطاست
قربان چهرهی معصوم تو، علی جان... سلام ما را به مادر برسان
یکی از دوستان از بنده خواستند طرحهایی که برای علی عزیز کار شدهاند را در بلاگم نشر دهم. گفتم خودم هم طرحی بزنم. دیگر طرحها را در ادامه مطلب دنبال کنید.
متن نامه شهید خلیلی، 15 روز پیش از شهادتش، به امام خامنهای:
برای مشاهده در ابعاد و کیفیت اصلی روی تصویر کلیک رنجه فرمایید.
خرید کالای خارجی، راه خودکشی اقتصادی
به مناسبت میلاد حضرت رسول و امام صادق و ایّام وحدت اسلامی. صحبتهایی است از مالکوم ایکس و لوییس فراخان که هر دو از مسلمانان سنّی و سیاهپوستان امریکا و منتقد حکومت امریکا هستند. مالکوم ایکس در سال 1966 در راه اسلام ترور شد و به شهادت رسید. این قسمت کوتاه شده بخشی است از مستند «یأجوج و مأجوج» که به کمک همسرم ترجمه و زیرنویس کردهایم. با سرچ ساده درباره این دو مجاهد مسلمان اطلاعات خوبی پیدا میکنید امّا دو لینک از اخبار جدید را نیز در اینجا و اینجا میتوانید ببینید.
در باب وحدت بین سنّی و شیعه و موقعیت استراتژیک منطقه و اوضاع حساس زمان، به تازگی استاد رحیمپور ازغدی سخنرانی درخور توجهی در دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی داشتند که با توجه به حجم مناسب فایل صوتی میتوانید آنرا از اینجا دانلود کرده و گوش کنید.
آیت الله جاودان به نقل از یکی از دستگیرشدگان توسط گروهک ریگی: «آنها یک مجموعه بزرگی از شیعیان را از هر طرف دزدیده بودند. در آنجا هم شکنجه و شلاق برقرار بود و با فاصلههایی، سر میبریدند. ایشان تعریف میکرد که یک نوار سخنرانی در اصفهان که خیلی هم سرو صدا داشت را ابتدا پخش میکردند. سخنرانی علنی که نوارهایش را همه جا برده اند. لعن و سبّ کرده بود. هروقت میخواستند سر یک نفر را ببُرند، این نوار را می گذاشتند، خونشان به جوش می آمد و بعد، سر می بریدند.» صد فغان از جهل
سینمایی «غیر قابل تصور=Unthinkable» که ترجمه های مختلفی مانند «باورنکردنی» نیز از نام آن موجود است محصول سال 2010 امریکاست که مستقیماً برای شبکه خانگی امریکا (و نه سینما) تولید شده است. برای مواجهه با هر فیلمی مانند هر کتاب یا حتی هر سخنی، پیش از دانستن خود موضوع، باید دانست مخاطب موضوع کیست؟ همانطور که از نحوه انتشار فیلم مشخص است، مخاطب اصلی آن مردم مغرب زمین و به خصوص امریکاییها هستند نه مردم دیگر کشورها. بنابراین در این فیلم باید دید که حکومت امریکا چگونه با مردمِ خودش دربارهی اسلام صحبت میکند و جنایتهای خود را توجیه میکند؟
مبتنی بر نقاشی معروف میکل آنژ با عنوانِ خلقت آدم
استفاده از املای Virtually Human مربوط به کتاب «بلوغ در زندگی دوم» است که در آنجا نویسنده یعنی تام بلاستورف از این املا استمداد جسته تا اوّلاً به انسان مجازی اشاره کند، ثانیاً از آنجایی که Virtually بصورت عام معنای «تقریباً» میدهد، اشاره کند که انسان مجازی، تقریباً انسان است.
مطالب مرتبط: واقع رویایی - انسان، حیوان مست - خلقت انسان مجازی
به فروشگاه خالق اضافه شد.
چند روزی پیش با چندی زندیق همکلام شدیم بسیار غصهام شد. زندیق فحّاش بیچیز فرزند خانوادهای ارواح عمّهشان مذهبی بود. از آنهایی که صبح تا شب قرآن میخوانند. ولی آن خانواده که دو پسر داشته هر دو را کافر حربی تحویل جامعه داده. قرآن بعضیها را که میخوانندش نفرین میکند. من نیز!
چند ماه پیش که بحث انفصال دانشگاه ایران از تهران پیش آمد، پرسشنامه ای دادند دستمان درباره رضایت از دانشگاه که من هم پشتش این کاریکاتور را کشیدم. حالا که دیگر این قضیه قطعی شده است گفتم در وبلاگ هم بگذارم. اولین روز ترم جدید، دیدیم سر در دانشکده (دانشکده پیراپزشکی تا چند هفته دیگر هنوز در محلّ دانشکده پیراپزشکی دانشگاه ایران است) پارچه نوشتهاند که: تولّد دوباره دانشگاه ایران را به همه دانشجویان تبریک میگوییم! یک عده عقدهای مدیر این دانشگاه ایران هستند. میخواستم بلند و بالا دربارهشان بنویسم امّا دیدم حیف وقت که پای آنها تلف شود.
باز پاییز شد و همین روزهاست که باز دردسرهای آلودگی هوا
بی ربط: 1ـ در این هوای کثیف و روزهایی که کم کم سرد و سردتر میشوند، حرفهای قاسم عزیز خوب گرممان میکند: اینکه میگویید به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی نیستیم، این سخن اظهار لطف نیست بلکه اعلام ناتوانی است، شما نتوانسته و نمیتوانید در پی براندازی نظام جمهوری برآیید... تمام تلاش آمریکا تا به امروز برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوه است. 2ـ پوستر جنبش ممانعت از جنگ با خدا با اندازه و سایز مناسبِ چاپ برای استفاده در مراکز فرهنگی در پست مربوطه قرار گرفته است که دوستان میتوانند در دانشگاه یا دیگر مراکز از آن استفاده کنید. دانلود کنید.
راست است که میگویند آدمی که تحت فشار باشد فکرش کار میکند و باز میشود. راست است که تحریم کشور را میسازد! سال کنکور به جای درس خواندن هر از چندگاهی طرحی به کلّه ام میزد. آنچه در ادامه میاید نتیجه این فشارهاست. احساس نمیکنم این پست در راستای امر بندگی باشد! فکر نمیکنم این پست خدا را راضی میکند. ولی شاید ناراضی هم نمیکند. یک پستِ مباح است! برای دل خودم! همینجوری! قبلترها در وبلاگِ جغجغه فقط برای دل خودم مینوشتم. امّا آمدم اینجا مسئولانه بنویسم. حالا شاید این یک پست، نخالهی پستهای من باشد! زنگ تفریح است! جهت مزاح و شاد کردنِ دل مؤمن! بهانه نتراشم، این پست برای دل خودم هست. همینجوری. پنج طرح در ادامه است که میتوانید در ادامه مطلب ببینید.
مبادی آداب ترین طرحی که آنوقت زدم احتمالاً همین است! البته این طرح را در تابستانِ بعد از کنکور که سرم خالی تر شد کشیدم. در وبلاگ جغجغه با نام «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» گذاشتم و بنده خدایی اعتراض کرد که شأن مداد العلماء شأنِ تست زدن نیست! یعنی تست زدن خیلی بی کلاس تر و بی شأن تر از این حرفهاست. راست میگفت. من هم با او موافقم. و برای همین این اسم را برایش نگذاشتم.
دریافت پوستر با کیفیت خوب
حجم: 777 کیلوبایت
دریافت پوستر با کیفیت عالی
حجم: 12 مگابایت
این پوستر با کمکهای بسیار زیاد حسین برای جنبش ضد ربا طراحی شده است. مطالب آن برگرفته از سایت جنبش (reba.ir) میباشد. این پوستر در سایز 90*130 سانتیمتر و جهت استفاده در بورد مساجد، دانشگاهها، آموزشگاهها و مراکز فرهنگی تهیه شده است. دوستانی که مایلند در دانشگاه از این طرح استفاده کنند میتوانند پوستر با کیفیت عالی را چاپ کنند چرا که کیفیت خوب تنها قابل استفاده در ابعاد بسیار کوچک و در محیط مجازی است.
مطالب شامل آیات مربوط به ربا در قرآن و سخن بزرگانی از جمله امام خامنه ای و آیت الله جوادی آملی است و به نظر من قسمت استفتائات و نظرات مراجع عظام تقلید (آیات عظام صافی گلپایگانی، سیستانی، منتظری، بهجت) بسیار مفید خواهند بود. ضمناً تحلیلی از وضع جهانی اقتصاد و علم اقتصاد نیز در پوستر گنجانده شده است که خالی از لطف نیست.
به امید تحقق بانکداری اسلامی (هرچند از لحاظ ریشهشناسی این اضافه جمع نقیضین است! بانک، نیمکتی است که پشت آن ربا میدادند!)
نرم افزار محاسبه نفس که توسط سایت شیعه ها طراحی و تولید شده است را پیشنهاد میکنم دانلود کنید.
توضیحات از سایت هدف آنلاین: این نرم افزار به صورت فایل فشرده ( zip ) می باشد که هدف از طراحی آن ثبت خوبی ها و بدی هایی است که کاربر در در هر روز انجام داده و به جهت محاسبه نفس و ارزیابی رفتار خود می باشد . به کمک این نرم افزار کاربر قادر است تا .... ویژگی های و خصوصیات رفتاری دلخواه خود (فضایل و رذایل اخلاقی) را در نرم افزار مشخص نماید و در هر روز به آن ویژگی و رفتار خود نمره دهد و یا تعداد تکرار آن رفتار را مشخص نماید تا از این طریق خود را به انجام خوبی ها عادت دهد و از بدی ها دور نماید و در هر روز از نفس خود حساب کشی کند . همچنین امکان مقایسه بصورت روزانه و هفتگی و ماهانه رفتار خود و پیشرفت و یا پسرفت خصوصیات اخلاقی فراهم می گردد . همچنین بعضی از دیون مثل حق الله و حق الناس را میتوان در نرم افزار ثبت نمود که در زمان مناسب ادای دین آن را به جا آورد بطور مثال با ثبت ویژگی “قضا شدن نماز” در تاریخ و زمان مشخص می تواند در زمان مناسب ادای دین نماید و یا ویژگی “ضایع کردن حق الناس” را در صورت مرتکب شدن ، با ثبت آن و توضیحات لازم می تواند در زمان مناسب جبران نماید.
مطالب مرتبط: اقتصاد سلامت؟ - درآمدی بر سود - اقتصاد برکت مبنا - بت بزرگ - پوستر جنبش ممانعت از جنگ با خدا - ربا، جنگ با خدا -
جهت کسب اطّلاعات بیشتر و عضویت در جنبش ممانعت از جنگ با خدا رجوع کنید به : Reba.ir
فونتی که به تازگی در وبلاگم استفاده کردهام فونتِ droid arabic naskh هست که میتوانید از اینجا نحوهی استفادهی آن در وبلاگتان را بیاموزید.
مطلب مرتبط: جنگِ با خدا
کد استفاده در قالب: <a target="_blank" href="http://emdad.ir/epay/"><img style="display: block; margin: auto; border: 0px;" src="http://jegh-jeghe.persiangig.com/sandogh.png" alt="صندوق صدقات" title="صندوق صدقات" height="142.5" width="150"></a> |
مطالب مرتبط: اقتصاد سلامت؟ - درآمدی بر سود - اقتصاد برکت مبنا - بت بزرگ - پوستر جنبش ممانعت از جنگ با خدا - ربا، جنگ با خدا -
یادش بخیر. زمستان سال 90 بود که در مسیر دانشگاه پشت چراغ راهنمایی میدان توحید ماشین خفه کرد. باران هم بی امان میبارید. به ناچار به کمک پلیسی که آن اطراف کشیک میداد ماشین را از وسط خیابان هُل دادیم و در کوچه گذاشتیم. با کفشهایی که مناسب باران نبود راهی دانشگاه شدم. این عکس را هم با موبایل در ایستگاه اتوبوس سر ستارخان گرفتم. حکایت تاکسیهایی است که در روزهای بارانی فقط دربست سوار میکنند. خاطره شد...