بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

فصل چهارم: گنگٍ خواب دیده

دفتر جغجغه
يكشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۰، ۱۰:۴۵ ب.ظ

امام خمینی در تفسیر سوره فاتحه داشت که انبیاء گنگ خواب دیده اند.

امروز داشت اشکم در می­آمد. در سلف دانشگاه نشسته بودم. غذا هم پلو مرغ بود. وقتی غذا را این یارویی که همیشه سفید پوشیده و یک ماسک سفید هم بر دهانش نصب کرده میریخت یکهو صدای بلند ریختن این سینی ­های فلزی سلف آمد و سلف ساکت شد. بعد هم صدای دست و کف و سوت و این حرفهای دانشجوها بلند شد. من که نفهمیدم چرا؟شاید یک کار اعتراضی در راستای غذای خوب سلف بود. شایدم یک حرکت احمقانه در راستای تشویق غذای بد سلف. شایدم از همین جور حرفهای مفت و مسخره و حرکتهایی که نه سرش به یک عقیده و استدلال (حالا استدلال درست و غلط را کار ندارم. همین که یک استدلال باشد حتی غلط هم خوب است) بند است نه تهش به یک عقوبت و نتیجه ای. بعد هم رفتم یک گوشه نشستم. بسم الله الرحمن الرحیم. از سوپ شروع کردم. و بعد هم ماست را باز کردم و پلو و مرغ. این بسم اللهی که نوشتم من را یاد سوره توبه انداخت که بسم الله نداشت! کتاب آناتومی هم جلوی رویم بود و یعنی که میخواستم بخوانم. اما در فکر رفتم. یادم نیست در چه فکری. داشتم میگفتم که یادم نمیاید در چه فکری بودم. فقط به وضع لباس دانشجوها نگاه میکردم. که اشک در چشمانم جمع شد. شاید یاد حرفهای دیشب افتادم که داشتم با شوهر دختر عمه مادرم حرف میزدم افتادم. نمیدانم. با مجید آقا درباره اینکه دانشجوها و مخصوصا این بچه های صنعتی شریف فرتی میروند خارج حرف میزدیم. خیلی ناراحت بود. میگفت: نمیدونم این جوونای امروز چرا انقدر بی فکر شدن. چرا اینقدر بی حوصله و کم کار شدن. از رفقاش میگفت که رفتند خارج. آخر خودش هم لیسانس و فوق لیسانس برق از دانشگاه صنعتی شریف دارد و دوستان زیادی دارد که رفته اند آن ور آب. از یکیشان که دکترای برق داشت و آنجا با گل آرایی نان میخورد و نه راه برگشت داشت و نه راه ماند میگفت. کلی آه داشت از این دانشجویان نسل جدید. به قول خودش دانشجویان بازیهای کامپیوتری. میگفت خودش هم انگار میخواسته برود خارج ولی دم آخر باز برگشته و هرچه بالا و پایین کرده دیده فارغ از همه مسائل سیاسی آدم برای هموطنش که خدمت میکند خدا وکیلی لذت دارد. وقتی کشورش را آباد میکند لذت میبرد. آدمی هم نیست که با این دولت سر سازگاری داشته باشد. ولی دوست و دشمن حالی اش هست. دلش پر بود و دل من هم. کلی حرف زدیم. حالا هم که در سلف این لباسهای دانشجوها را که میدیدم اشک در چشمم آمد. یاد آن حرف آن بنده خدای متفکر امریکایی افتادم. یک خبرنگار ازش پرسید چرا میگویید همه جهان امریکایی شده اند؟(نقل به مضمون) گفت نگاه کنید. همه شان شلوار لی میپوشند. همه شان غذاهای ما را میخورند. فیلمهای ما را نگاه میکنند. دوست دارند مثل ما زندگی کنند. اصلا اینها میخواهند ما باشند. و به یاد شریعتی از اینکه خودشان باشند میترسند.

جلسه گذشته کلبه کرامت بود که این جمله را از آقای حسن عباسی شنیدم که از امام نقل کرد: انبیاء گنگ خواب دیده اند. این انبیاء که حقیقت را دیده اند، حقیقت هستی را دیده اند، بهشت را دیده اند حالا میخواهند به این مردم آنچه دیده اند بگویند. چه گویند؟ گنگ هستند. نه آنها میتوانند بگویند و نه اینها میفهمند چه میگویند. انبیاء گنگ خواب دیده اند.

داشتم به این فکر میکردم که چقدر مظلوم هستیم و از پله های سلف دانشگاه پایین می آمدم.

<

نظر شما چیست؟

تا کنون ۳ نظر ثبت شده است
این جوونا نیستن که بیفکر شدن این مسئولان که به فکر جوونا نیستن.
نمیخوام همه تقصیرو گردن مسئولا بندازم درسته جوونا هم گاهی بی گدار به اب میزنن ولی هیچکس هیچ تلاشی برای کاهش مهاجرتها نکرده هیچ کار فرهنگی و زیرپایه ای برای افزایش اگاهی فرهنگی مردم انجام نشده.یا اگه بخوام خوش انصاف باشم خیلی کم انجام شده.مسئولین و مردم به یک اندازه مقصرن ولی اونی که میره خارج چیزی رو از دست نمیده جز حس قشنگ خدمت به هموطنش که اگه براش مهم بود نمیرفت اونور و اقامت بگیره ولی اگه مسئولین یا حتی ما خیلی نگرانیم میتونیم هرجوریکه میتونیم جلوی این مهاجرتهارو بگیریم میشه از دانشکده خودمون یا حتی از کلاس خودمون شروع کرد.
اینکه همه جهان مثه امریکاییها زندگی میکنن هم برمیگرده به سیاست دولت امریکا که دارن تفکرات خودشونو به کل دنیا تحمیل که نه تزریق میکنن اگه تیپ و قیافه مون شبیه اونا شه خیلی مهم نیست خدا کنه تفکرمون توی این حمله فرهنگها له نشه چون تمدن ایران فقط خود بنای تخت جمشید و 33پل و... نیست مهم افکاریه که اونو در قالب یه معماری خاص دراوردن تا مردم با دیدنشون خیلی چیزا بهشون یاداوری شه اون تفکر اصیل ایرانی،مردمداری و احترام به همنوع که متاسفانه...
حماسی بود
در مورد بند اول حرفهاتون اطلاعی ندارم
کلا نظری هم ندارم
بیشتر احساسم رو نوشتم و هرچقدر میگذره میبینم چیز کمتری دارم که بگم
فقط یک چیز رو توی زندگیمون یاد گرفتیم. اینکه آدم نباید به امید دیگران برای حل مشکلات خودش بشینه.
بزرگی میگه بیایید خودمان همان تغییری شویم که در دنیا به جستجویش هستیم!!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی