بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

اعجبک کثرة الخبیث

سیاست
پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۶ ب.ظ

دو دسته برایم ارزش زیادی ندارند. یک آن دسته که از باخت‌ها بیش از حد ناراحت می‌شوند و دوم آن دسته که از بردها بیش از حد خوشحال. بازی دموکراسی متناوباً در حال تکرار است و به وضوح چرخش قدرت خود را نشان می‌دهد. در دموکراسی هیچ گروهی به مدت طولانی بر مسند قدرت نبوده است. نمی‌فهمم چرا آنهایی که زیاد ناراحت یا زیاد خوشحال می‌شوند این را درک نمی‌کنند. بیشتر احساس می‌کنم این دو قشر هر دو انحصار طلب و تمامیت‌خواه باشند. اینها می‌خواهد «همیشه» در قدرت باشند و اگر این نشود، خوب معلوم است که آشوب می‌کنند.

پس نه زیاد ناراحت شوید. نه زیاد خوشحال. البته این یکی از خصلت‌های مؤمنین نیز هست که زیاد شنیده‌اید و تکرار نمی‌کنم. واقعیت این است که من فکر میکنم رئیس‌جمهور در ایران 8 ساله است. به دلایل مختلف که در وبلاگم نوشته‌ام. همین است که من هم زیاد امیدی به رئیسی نداشتم. چه اینکه کاریزمای لازم را هم در او نمی‌دیدم. شاید قالیباف می‌توانست روحانی را به چالش بکشد اما رئیسی نه. همین است که نه زیاد تعجب کردم و نه ناراحت شدم. راستش روز انتخابات هم قرآن را باز کردم تا قلبم مطمئن شود که خدا هم من را مطمئن کرد: «قل لا یستوی الخبیث و الطیّب، و لو اعجبک کثرة الخبیث؛ فاتّقوالله یا اولی الالباب» (100 مائده)

حقیقت این است که اصلاً شکست معنای خاصی ندارد. پیروزی یعنی ادای تکلیف است. در حال مطالعه‌ی زندگینامه‌ی مرد شکست ناپذیر، فیدل کاسترو هستم. او شکست را به شکست واداشته است. شکستی نبوده که آنرا به پیروزی تبدیل نکرده باشد! در یک عملیات چریکی پدرشان در می‌آید! بعد از فرار به جایی میرسند تا استراحت کنند. امّا فیدل شروع میکند به حرف زدن! سخنرانی کردن! برای چند نفر؟ دو نفری که برایش باقی مانده است! در این سخنرانی (!) کاسترو با شور و هیجان از پیروزی و برنامه‌های دولت آینده‌اش میگوید! در حالی که همراهانش نمیدانستند دو سه روز دیگر زنده هستند یا نه! این است انقلابی


بی‌سابقه: رهبری از روشنگری نامزدها تشکر کردند 😉

بی‌ربط: یک اتفاق جالب و نادر. دیروز داشتم با یکی از کسانی که به #روحانی رأی داده بود حرف میزدم. بنده‌ی خدا دلگیر و افسرده بود! میخواست گریه کند! داشتم دلداریش میدادم! میگفتم عیب ندارد، حالا روحانی هم خوبه! بنده‌ی خدا معتقد بود روحانی به درد لای جرز دیوار هم نمیخورد ولی از ترس #رئیسی رأی داده بود و از این وضعیت کشور کلا نا امید و افسرده بود. روزی می‌رسد که بالاخره این مردم از حرف‌های تکراری شما خسته و آب‌دیده می‌شوند و دیگر خام حرف‌های شما نمی‌شوند. از هم اکنون بوی پیروزی به مشام می‌رسد. 😉

نظر شما چیست؟

تا کنون ۳ نظر ثبت شده است
چقدر از نوشته های شما خوشم می اید
بی پرده
واقع گرایانه
با شورو هیجان 
و گاها با نوعی خشونت!
همه ی مطالبی ک با قلم تند نوشته اید را به بقیه دوستانم توصیه میکنم چرا ک همیشه در عصبانیت حرف های جالبی زده میشود!
مثل متن قبلیتان
قلمتان پایدار

سلام
ممنون ازتون :دی
حرفی نمیمونه واقعا :دی
  • احمد احمدی
  • سلام
    وقت تون به خیر باشه

    پست آخر وبلاگ کتاب بازان یه مقاله خیلی خوب هست؛ مقاله ای از یکی از اساتید با اخلاق و مومن که افتخارم شاگردی ایشون هست؛ مقاله عنوانش هست:
    ورود به دنیای حرفه ای دانش؛ توصیه هایی به دانشگران جوان

    توصیه می کنم وقت بذارید و بخونید؛ این یادداشت ارزش چند بار خونده شدن رو داره.
    یا حق
    سلام
    دقیقا همانی که دوستمان گفت هستید. احسنت به او. حرف دل ما رو زد.
    هر از گاهی قلمتان را میخوانم. و بسی حظ میبرم...

    سلام
    ممنون ازتون. باعث خوشحالیه :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی