امشب پای روضهای نشستم. روضهای برای مادر! نه از این روضههای آبکی که میرویم و بعد هم هیچ. از آن روضههای سیاسی! از آن روضههای اساسی! روضهای که کمیل سوهانی خواند! و عجب روضهای و عجب روضهخوانی. نه تنها اشک آدم را درآورد، که جان را مالامال خشم و غضب کرد.
مادرکشی نام روضهای است که کمیل سوهانی خواند. یک فیلم مستند بلند، که بحران آب ایران را بررسی میکند. حقایقی که شاید همه ما بخشی از آن را دانسته باشیم امّا حدود و صغورش را به این حد، نه! مادر، طبیعت است. نه اصلاً طبیعت یعنی چه؟ این واژهی نامفهوم از کدام گورستان آمده؟ مادر، خلقت است و ما انسانها به جان مادر، این خلقت خدا افتادهایم. نابودش کردیم. مادر را کشتیم! بگذارید این روضه را من خراب نکنم. شما از زبان ناب و اصیل روضهخوان این روضه را بشنوید (کلیک کنید). نقدهای بعضاً درست و بعضاً نادرست و سخیفی هم به این روضهی ناب شده است که با جستجو میتوانید بخوانید.
روضه را که شنیدم دلم میخواست بلند شوم و همهی کارهایم را بگذارم کنار و با آن تفنگ بالای طاقچه بروم چهارتا سدساز و وزیر نیرو را در این مملکت ترور کنم! کاری کنم شب خواب خوش نبینند این مادرکشها. هیچ سوراخ موشی برای این زرسالاران امن نباشد! چهارتا آرپیجی و ماده منفجره جور کنم با یک دسته چریک. برویم چهارتا سد را بیاوریم پایین! و بعد هم جمهوری اسلامی بگیرد مرا اعدام کند. وگرنه این عمر و زندگی کوفتی به چه درد میخورد؟ ما ملّت عوضی شدهایم. ماها انقلابی هستیم؟ یک مشت تنپروریم که حقمان است دوشیده شدنمان. حسین تن به ذلت نداد. کُشت و مُرد. ما ذلیلان در غم آن عزیز میگرییم؟ برای که؟ ای کاش انقدر شعور داشتیم که برای خود میگریستیم. ای کاش جنگ تحمیلی الان بود تا از خشم و غضب به جمهوری اسلامی، میرفتم چهارتا عراقی بدبخت را میکشتم! خالی میشدم! امّا ای کاش این غضبم تمام نمیشد. میدانم که فردا که از خواب بیدار شوم، باز همان آدم بیخاصیت همیشگی خواهم بود.
بیربط: برخی کوتاهنوشتهایی که در کانال تلگرام بنده مینویستم را در بیربط نوشتهای وبلاگ هم میگذارم تا هم یک جایی انبار شده باشند و هم شاید به درد کسی بخورد؛ مخصوصاً آنهایی که با جستجو به اینجا میرسند.
بعضی وقتها با خودم فکر میکنم شاید بهتره برای اینکه دینم رو حفظ کنم هیچوقت به هیچ هیئتی نرم! 😐
بعضی آدمها خیلی حرفهای خوبی دارند و میزنند. امّا زیاد حرف میزنند! این میشود که حرفهای خوبشان سریع تمام میشود و بقیهاش تکراری است! اوّل که با آنها هستی از نظراتشان زیاد استفاده میکنی امّا کم کم تمام میشوند و چیز جدیدی برایت ندارند. برای اینکه سریع تمام نشوید، یا زیاد حرف نزنید تا همیشه چیزی برای گفتن و یاد دادن داشته باشید یا همانقدر که زیاد حرف میزنید، زیاد هم مطالعه کنید یا زیاد هم اندیشه کنید تا بتوانید حرفهای جدید تولید کنید! امیدوارم زود تمام نشوم!
حضرت آقا یکجایی گفته «آنجایی که کار میکنید خیال کنید وسط دنیاست و مهمترین کار عالم! اینطور کار کنید.» ولی بعضی از ماها به حدی خودمان و کارمان را بزرگ پنداشتهایم که واقعا باورمان شده مهمترین کار عالم را داریم انجام میدهیم! نه آقا. من یک اصلاحی کنم! این هم مثال همان جمله حضرت علی است که میگوید «جوری کار کنید انگار هرگز نمیمیرید و الخ!» جوری کار کنیم «انگار» مهمترین کار عالم را میکنیم اما حواسمان هم باشد که خودمان و کارمان روی هم دوزار نمیارزیم! غرور الکی برنداردمان!
کلمات کلیدی:
اقتصاد
امام حسین(ع)
تروریسم
حضرت آقا
روضه
- ۴
- سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ب.ظ
ببینید مستندو حتما
دیگران هم چیزی نگن خود آدم یادش میره و دغدغههاش تحلیل میره متأسفانه...